ساوجبلاغ پژوهي



 


 


 


رود کردان، پيش از ظهر دوشنبه 12 فروردين 1398


عکس: علي عسکري


اين رود پس از رود کرج، مهم ترين رود دشت هاي کرج، هشتگرد و نظرآباد است که شاخه اصلي آن از ارتفاعات جنوب قله کهار با ارتفاع  4108سرچشمه مي گيرد. حوضه آبريز رود کردان با وسعتي برابر 358 کيلومتر مربع در شمال شرق حوضه آبخيز رودخانه شور واقع است. طول تقريبي آن از ارتفاعات شمال کرج تا رودخانه شور در غرب روستاي نجم آباد از توابع شهرستان نظرآباد حدود صد کيلومتر است که انشعاب اصلي رود پس از طي مسيري با جهت شمال شرقي -جنوب غربي در حوالي روستاي قشلاق محمدلو از توابع دهستان نجم آباد وارد رودخانه شور مي شود. اين رود داراي سرشاخه هاي متعددي مانند رودخانه برغان، رودخانه سنج و رودخانه ورده است.  ملاحظات آماري نشان مي دهد که بالا بودن دبي لحظه اي اين رود در برخي از سال ها باعث بروز سيلاب هاي مهيبي در دشت هاي ساوجبلاغ و نظرآباد شده است. در واقع، بالا بودن بيشترين دبي لحظه اي رودخانه ها، خود تابعي از بيشترين بارش 24 ساعته مي باشد که با بررسي آمار بارش، اين ارقام به دست مي آيد.


- منبع: کتاب دشتي به وسعت تاريخ، نوشته حسين عسکري، ص 20.


رودخانه کُردان مستعد سيلابي شدن است


 


 


 


نگاهي از آسمان به محوطه باستاني ازبکي واقع در شهرستان نظرآباد از توابع استان البرز


(هزاره هفتم پيش از ميلاد مسيح تا دوره ايلخانيان)


_______________________________


نسبم شايد برسد به سفالينه اي از خاك «ازبکي» 


با الهام از شعر «صداي پاي آب» سروده شادروان سهراب سپهري در تابستان 1343


 


3 فرودين 1398، محوطه باستاني ازبکي، هديه کتاب «دشتي به وسعت تاريخ» به باستان شناس آلماني


 



گزارش تصويري خبرگزاري فارس از ديدار گردشگران آلماني از محوطه باستاني ازبکي 


 


 



نوروز ساوجبلاغ مزين به نام و تصوير نام آوران


در نوروز 1398 با پيگيري دوست عزيزم آقاي حسين جوادان رييس کميسيون فرهنگي شوراي شهر و دبير نخستين جشنواره فرهنگي - هنري هشتگرد، تصاوير 9 تن از نام آوران شهرستان تاريخي ساوجبلاغ در معابر عمومي شهر هشتگرد نصب شده است. به سهم خود اين اقدام ارزشمند فرهنگي و تاريخي را صميمانه تحسين مي کنم. بي ترديد اين گونه فعاليت هاي بنيادين در تقويت هويت، اعتماد به نفس، هنردوستي، علم جويي، خلاقيت، تعالي و همدلي ساکنان شهرستان ساوجبلاغ، بسيار نقش آفرين است. بايد آگاهي داشته باشيم که بدخواهان اين آب و خاک گوهرنشان، با حذف يا کم فروغ کردن نام آوران، درصدد غالب کردن الگوهاي مورد نظر خود هستند. نام اين 9 اسوه به اين شرح است: استاد سيد حسين ميرخاني، استاد سيد حسن ميرخاني مشهور به سراج الکتاب، استاد جعفر والي، استاد مرتضي مميز، استاد جمشيد اميني، آيت الله شيخ محمدتقي برغاني مشهور به شهيد ثالث، آيت الله شيخ محمد صالح برغاني، اشرف الدين حسيني مشهور به نسيم شمال، جمال الدين عبدالصمد هشتجردي (هشتگردي).


 


 




اتاقي نيمه مخروبه در باغي در ده سرخاب


اخيراً کتاب «درباره عکاسي» نوشته سوزان سونتاگ از سوي فرزانه طاهري همسر شادروان هوشنگ گلشيري (درگذشت 1379ش) منتشر شده است. مترجم در صفحه 9 اين کتاب نوشته است: «موشک باران تهران که شروع شد ترجمه را تمام کرده بودم و هوشنگ گلشيري ويرايش ترجمه را آغاز کرده بود. از جمله نوروز 1367 را خوب به خاطر دارم که در اتاقي نيمه مخروبه در باغي در دِه سُرخاب ساوجبلاغ بر زمين مي نشست و آن کاغذهاي کاهي را که با مداد رويشان ترجمه کرده بودم بر زانو مي گذشت و با مداد تصحيح مي کرد.» فرزانه طاهري همچنين طي يادداشتي در شماره 12 مجله انديشه پويا (آذر و دي 1392) ضمن بيان تجربه هاي مادرانگي اش، درباره چگونگي ست در روستاي سرخاب نوشته است: «درباره عکاسي سوزان سونتاگ را در اتاق مخروبه‌ اي در ده سرخاب، در ساوجبلاغ، و زمان موشک‌ باران پاک‌ نويس کردم. جز خانواده خودمان، با باربد و غزل شش‌ - هفت‌ ساله، دو برادر صاحب باغ هم در آن اتاق با ما بودند و من کار مي‌ کردم. دم عيد با ابتکارات عجيب‌ و غريب که ضرورت يادم داده بود، همان اتاق مخروبه را سروسامان دادم و بچه‌ ها را به حمام ده بردم و شستم براي تحويل سال.» 


گروهي از پژوهشگران، هوشنگ گلشيري را تأثيرگذارترين داستان‌ نويس معاصر زبان فارسي دانسته اند. او با نگارش رمان کوتاه «شازده احتجاب» در اواخر دهه چهل خورشيدي به شهرت فراواني رسيد. اين کتاب را يکي از قوي‌ترين داستان‌هاي ايراني خوانده‌اند. گلشيري همچنين عضو کانون نويسندگان ايران و از بنيانگذاران حلقه ادبي جُنگ اصفهان بود. پيکر او را در آرامستان امامزاده طاهر کرج به خاک سپرده اند. همسر او فرزانه طاهري (متولد 1337ش) مترجم و مدير بنياد هوشنگ گلشيري است. روستاي سرخاب از توابع بخش مرکزي شهرستان ساوجبلاغ در استان البرز است. اين روستا از نظر آب و هوا، يکي از مناطق ييلاقي استان البرز و از نظر کشاورزي نيز يکي از پرباغ‌ترين و پرمحصول‌ترين روستاهاي ساوجبلاغ به شمار مي آيد. اهالي آن بيشتر به زبان ترکي ساوجبلاغي سخن مي گويند. براساس سرشماري سال 1395، 2615 نفر در روستاي سرخاب زندگي مي کنند.


 



کتاب «درباره عکاسي» از سوي انتشارات کتاب آبان منتشر شده است


 



فرزانه طاهري همسر هوشنگ گلشيري


 



نمايي از روستاي سرخاب از توابع شهرستان ساوجبلاغ


 



تپه سرخاب متعلق به قرون ميانه اسلامي تا دوره تيموريان، از آثار ملّي ايران است


 


 


 


 




اتاقي نيمه مخروبه در باغي در ده سرخاب


اخيراً کتاب «درباره عکاسي» نوشته سوزان سونتاگ از سوي فرزانه طاهري همسر شادروان هوشنگ گلشيري (درگذشت 1379ش) منتشر شده است. مترجم در صفحه 9 اين کتاب نوشته است: «موشک باران تهران که شروع شد ترجمه را تمام کرده بودم و هوشنگ گلشيري ويرايش ترجمه را آغاز کرده بود. از جمله نوروز 1367 را خوب به خاطر دارم که در اتاقي نيمه مخروبه در باغي در دِه سُرخاب ساوجبلاغ بر زمين مي نشست و آن کاغذهاي کاهي را که با مداد رويشان ترجمه کرده بودم بر زانو مي گذشت و با مداد تصحيح مي کرد.» فرزانه طاهري همچنين طي يادداشتي در شماره 12 مجله انديشه پويا (آذر و دي 1392) ضمن بيان تجربه هاي مادرانگي اش، درباره چگونگي ست در روستاي سرخاب نوشته است: «درباره عکاسي سوزان سونتاگ را در اتاق مخروبه‌ اي در ده سرخاب، در ساوجبلاغ، و زمان موشک‌ باران پاک‌ نويس کردم. جز خانواده خودمان، با باربد و غزل شش‌ - هفت‌ ساله، دو برادر صاحب باغ هم در آن اتاق با ما بودند و من کار مي‌ کردم. دم عيد با ابتکارات عجيب‌ و غريب که ضرورت يادم داده بود، همان اتاق مخروبه را سروسامان دادم و بچه‌ ها را به حمام ده بردم و شستم براي تحويل سال.» 


گروهي از پژوهشگران، هوشنگ گلشيري را تأثيرگذارترين داستان‌ نويس معاصر زبان فارسي دانسته اند. او با نگارش رمان کوتاه «شازده احتجاب» در اواخر دهه چهل خورشيدي به شهرت فراواني رسيد. اين کتاب را يکي از قوي‌ترين داستان‌هاي ايراني خوانده‌اند. گلشيري همچنين عضو کانون نويسندگان ايران و از بنيانگذاران حلقه ادبي جُنگ اصفهان بود. پيکر او را در آرامستان امامزاده طاهر کرج به خاک سپرده اند. همسر او فرزانه طاهري (متولد 1337ش) مترجم و مدير بنياد هوشنگ گلشيري است. روستاي سرخاب از توابع بخش مرکزي شهرستان ساوجبلاغ در استان البرز است. اين روستا از نظر آب و هوا، يکي از مناطق ييلاقي استان البرز و از نظر کشاورزي نيز يکي از پرباغ‌ترين و پرمحصول‌ترين روستاهاي ساوجبلاغ به شمار مي آيد. اهالي آن بيشتر به زبان ترکي ساوجبلاغي سخن مي گويند. براساس سرشماري سال 1395، 2615 نفر در روستاي سرخاب زندگي مي کنند.


- نشر نخست اين يادداشت در: حسين عسکري، «اتاقي نيمه مخروبه در باغي در ده سرخاب»، رومه پيام آشنا، سال 5، ش 1356، دوشنبه 19 فروردين 1398، ص 4.


 



کتاب «درباره عکاسي» از سوي انتشارات کتاب آبان منتشر شده است


 



فرزانه طاهري همسر هوشنگ گلشيري


 



نمايي از روستاي سرخاب از توابع شهرستان ساوجبلاغ


 



تپه سرخاب متعلق به قرون ميانه اسلامي تا دوره تيموريان، از آثار ملّي ايران است


 


 


 


 




اتاقي نيمه مخروبه در باغي در ده سرخاب


اخيراً کتاب «درباره عکاسي» نوشته سوزان سونتاگ از سوي فرزانه طاهري همسر شادروان هوشنگ گلشيري (درگذشت 1379ش) منتشر شده است. مترجم در صفحه 9 اين کتاب نوشته است: «موشک باران تهران که شروع شد ترجمه را تمام کرده بودم و هوشنگ گلشيري ويرايش ترجمه را آغاز کرده بود. از جمله نوروز 1367 را خوب به خاطر دارم که در اتاقي نيمه مخروبه در باغي در دِه سُرخاب ساوجبلاغ بر زمين مي نشست و آن کاغذهاي کاهي را که با مداد رويشان ترجمه کرده بودم بر زانو مي گذشت و با مداد تصحيح مي کرد.» فرزانه طاهري همچنين طي يادداشتي در شماره 12 مجله انديشه پويا (آذر و دي 1392) ضمن بيان تجربه هاي مادرانگي اش، درباره چگونگي ست در روستاي سرخاب نوشته است: «درباره عکاسي سوزان سونتاگ را در اتاق مخروبه‌ اي در ده سرخاب، در ساوجبلاغ، و زمان موشک‌ باران پاک‌ نويس کردم. جز خانواده خودمان، با باربد و غزل شش‌ - هفت‌ ساله، دو برادر صاحب باغ هم در آن اتاق با ما بودند و من کار مي‌ کردم. دم عيد با ابتکارات عجيب‌ و غريب که ضرورت يادم داده بود، همان اتاق مخروبه را سروسامان دادم و بچه‌ ها را به حمام ده بردم و شستم براي تحويل سال.» 


گروهي از پژوهشگران، هوشنگ گلشيري را تأثيرگذارترين داستان‌ نويس معاصر زبان فارسي دانسته اند. او با نگارش رمان کوتاه «شازده احتجاب» در اواخر دهه چهل خورشيدي به شهرت فراواني رسيد. اين کتاب را يکي از قوي‌ترين داستان‌هاي ايراني خوانده‌اند. گلشيري همچنين عضو کانون نويسندگان ايران و از بنيانگذاران حلقه ادبي جُنگ اصفهان بود. پيکر او را در آرامستان امامزاده طاهر کرج به خاک سپرده اند. همسر او فرزانه طاهري (متولد 1337ش) مترجم و مدير بنياد هوشنگ گلشيري است. روستاي سرخاب از توابع بخش مرکزي شهرستان ساوجبلاغ در استان البرز است. اين روستا از نظر آب و هوا، يکي از مناطق ييلاقي استان البرز و از نظر کشاورزي نيز يکي از پرباغ‌ترين و پرمحصول‌ترين روستاهاي ساوجبلاغ به شمار مي آيد. اهالي آن بيشتر به زبان ترکي ساوجبلاغي سخن مي گويند. براساس سرشماري سال 1395، 2615 نفر در روستاي سرخاب زندگي مي کنند.


 



کتاب «درباره عکاسي» از سوي انتشارات کتاب آبان منتشر شده است


 



فرزانه طاهري همسر هوشنگ گلشيري


 



نمايي از روستاي سرخاب از توابع شهرستان ساوجبلاغ


 



تپه سرخاب متعلق به قرون ميانه اسلامي تا دوره تيموريان، از آثار ملّي ايران است


 



 نشر نخست يادداشت فوق در:


حسين عسکري، «اتاقي نيمه مخروبه در باغي در ده سرخاب»، رومه پيام آشنا، سال 5، ش 1356، دوشنبه 19 فروردين 1398، ص 4.


 


 


 



روستاي ايستا و آخرامان / منتظران ظهور در روستاي بدون تکنولوژي


سهيل کريمي، پژوهشگر و مستندساز، در صفحه شخصي خود گزارشي از سفر به روستاي ايستا در طالقان منتشر کرده است. به گزارش خبرنگار مهر، متن زير گزارش بازديد سهيل کريمي و چند نفر از دوستان وي از روستاي ايستا است که اعتقادات خاصي در مورد آخرامان و انتظار ظهور دارند  .


20 -30خانه‌وارند. کسي از اتفاقات داخل قلعه‌شان خبر ندارد. اهالي مي‌گويند اسماعيليه‌اند. شايد چيزي مثل قلاع حسن صباح و حشاشين. بعضي هم مي‌گويند شيعه‌ي دوازده امامي‌اند. با تفکراتي خاص. عابدند و پرهيزگار. خود مي‌کارند و خود مي‌خورند. با ديگران هم کاري ندارند. کسي را به جمع خود راه نمي‌دهند و با بيرون از قلعه هم ارتباط نگرفته‌اند. کسي نديده عضوي از آنان بيرون بيايد يا در جايي ديگر ديده شود. تفکرات صوفي‌مآبانه دارند و رهبانيت پيشه کرده‌اند. حدود 40سال پيش پس از سال‌ها مطالعه احاديث و روايات و اين‌که اتفاقات مهمي در طالقان مي‌افتد به اين منطقه آمدم. اول به اورازان رفتم که مي‌دانستم همه از سادات هستند. در بين آن‌ها دنبال کسي گشتم که نشانه‌هاي روايات را داشته باشد. کسي را نيافتم. ما همه مسلمان‌يم و شيعه. اعتقادات‌مان مثل شماست. مرجع تقليد هم داريم. مثل همه اماميه. فقط معتقدتر از ديگرانيم. نگران ظهوريم و اين‌جا جمع شده‌ايم که خودمان را از بلاياي آخرامان نجات دهيم.


متن کامل گزارش فوق را در «وبلاگ روستاي ايستاي طالقان» بخوانيد


 




کتابي در اين باره


کتاب «روستاي ايستا: پژوهشي درباره اهل توقف در طالقان» نوشته حسين عسکري در 144 صفحه و شمارگان 2100 نسخه در بهار 1389 به همت «نشر شهيد سعيد محبي» منتشر شده است. اين کتاب نخستين پژوهش درباره طايفه تجددگريز ساکن در منطقه طالقان است که بر تقليد از ميرزا صادق مجتهد تبريزي (از عالمان دوره مشروطيت) باقي مانده اند و با الهام از آراي فقهي او روستايي سنتي و ايستا در طالقان سامان داده اند. آنان شيعه اثني عشري هستند که بر زندگي دويست سال پيش ايرانيان توقف کرده اند. همچنين شناسنامه ندارند و از امکانات رفاهي جديد مانند آب لوله کشي، گاز، برق، تلفن، مطبوعات، راديو و تلويزيون، بهداشت و درمان، آموزش و پرورش و يارانه استفاده نمي کنند.  يادآوري مي شود ميرزا صادق مجتهد تبريزي (متوفاي 1311 خورشيدي) از آن فقيهاني است که در هر دو حيطه نظر و عمل بر طرد مطلق انديشه تجدد و دستاوردهايش فراوان تأکيد مي کرد و تا پايان عمر بر عدم جواز استفاده از ابزار تکنولوژيک و امور جديد و مدرن فتوا مي داد و از مخالفان سرسخت مشروطيت بود.


 


 



روستاي ايستا و آخرامان / منتظران ظهور در روستاي بدون تکنولوژي


سهيل کريمي، پژوهشگر و مستندساز، در صفحه شخصي خود گزارشي از سفر به روستاي ايستا در طالقان منتشر کرده است. به گزارش خبرنگار مهر، متن زير گزارش بازديد سهيل کريمي و چند نفر از دوستان وي از روستاي ايستا است که اعتقادات خاصي در مورد آخرامان و انتظار ظهور دارند.


20 -30 خانه‌وارند. کسي از اتفاقات داخل قلعه‌شان خبر ندارد. اهالي مي‌گويند اسماعيليه‌اند. شايد چيزي مثل قلاع حسن صباح و حشاشين. بعضي هم مي‌گويند شيعه‌ي دوازده امامي‌اند. با تفکراتي خاص. عابدند و پرهيزگار. خود مي‌کارند و خود مي‌خورند. با ديگران هم کاري ندارند. کسي را به جمع خود راه نمي‌دهند و با بيرون از قلعه هم ارتباط نگرفته‌اند. کسي نديده عضوي از آنان بيرون بيايد يا در جايي ديگر ديده شود. تفکرات صوفي‌مآبانه دارند و رهبانيت پيشه کرده‌اند. حدود 40 سال پيش پس از سال‌ها مطالعه احاديث و روايات و اين‌که اتفاقات مهمي در طالقان مي‌افتد به اين منطقه آمدم. اول به اورازان رفتم که مي‌دانستم همه از سادات هستند. در بين آن‌ها دنبال کسي گشتم که نشانه‌هاي روايات را داشته باشد. کسي را نيافتم. ما همه مسلمان‌يم و شيعه. اعتقادات‌مان مثل شماست. مرجع تقليد هم داريم. مثل همه اماميه. فقط معتقدتر از ديگرانيم. نگران ظهوريم و اين‌جا جمع شده‌ايم که خودمان را از بلاياي آخرامان نجات دهيم.


متن کامل گزارش فوق را در «وبلاگ روستاي ايستاي طالقان» بخوانيد


 




کتابي در اين باره


کتاب «روستاي ايستا: پژوهشي درباره اهل توقف در طالقان» نوشته حسين عسکري در 144 صفحه و شمارگان 2100 نسخه در بهار 1389 به همت «نشر شهيد سعيد محبي» منتشر شده است. اين کتاب نخستين پژوهش درباره طايفه تجددگريز ساکن در منطقه طالقان است که بر تقليد از ميرزا صادق مجتهد تبريزي (از عالمان دوره مشروطيت) باقي مانده اند و با الهام از آراي فقهي او روستايي سنتي و ايستا در طالقان سامان داده اند. آنان شيعه اثني عشري هستند که بر زندگي دويست سال پيش ايرانيان توقف کرده اند. همچنين شناسنامه ندارند و از امکانات رفاهي جديد مانند آب لوله کشي، گاز، برق، تلفن، مطبوعات، راديو و تلويزيون، بهداشت و درمان، آموزش و پرورش و يارانه استفاده نمي کنند.  يادآوري مي شود ميرزا صادق مجتهد تبريزي (متوفاي 1311 خورشيدي) از آن فقيهاني است که در هر دو حيطه نظر و عمل بر طرد مطلق انديشه تجدد و دستاوردهايش فراوان تأکيد مي کرد و تا پايان عمر بر عدم جواز استفاده از ابزار تکنولوژيک و امور جديد و مدرن فتوا مي داد و از مخالفان سرسخت مشروطيت بود.


 



کتابخانه ‌اي رو به آسمان


رضا قاسم‌ پور


امروز به شوق ديدن مردي که طبقه دوم منزلش را به کتابخانه براي بهره ‌مندي عموم اختصاص داده راهي شهرستان نظرآباد کرج شدم. کتابخانه ‌اي با بيش از شش هزار جلد کتاب در موضوعات مختلف در طبقه دوم منزل اين فرد روحاني آرام گرفته و درب منزلش براي استفاده علاقه مندان باز است . حجت ‌الاسلام اسماعيل آل احمد متولد 1354 شهرستان نظرآباد، طالقاني ‌الاصل بوده و علاوه بر تحصيلات حوزوي، فوق ليسانس علوم قرآني دارد و در منطقه به تدريس، تحقيق و تفحص روزگار مي گذراند و البته دستي در شعر و شاعري نيز دارد. وي و دوستانش در سال 1386 مجوز موسسه قرآن و عترت رخسار قرآن را دريافت کرده و سالانه به کمک هم دو برنامه چهارشنبه آخر سال ـ با نام سور سوره هاي قرآن ـ و نيز آيين شب هاي روشن قرآن را در ميلاد امام حسن مجتبي ـ عليه السلام ـ را در ماه مبارک رمضان برگزار مي نمايند.


براي اين استاد ارجمند که در اين وانفساي روزگار به فکر تعالي فرهنگ و مدنيت ماست، از صميم قلب آرزوي سلامتي و توفيقات روز افزون مي ‌نمايم. لازم به ذکر است که شهرستان سرسبز نظرآباد يکي از شهرستان هاي به شدت سياسي البرز با پانصد هفتاد و هشت کيلومتر مربع مساحت و حدود صد و پنجاه هزار نفر جمعيت در 45 کيلومتري کرج قرار دارد. زبان رايج اکثريت مردم شهرستان هاي نظرآباد و ساوجبلاغ، ترکي ساوجبلاغي ـ يکي از شاخه ‌هاي ترکي آذربايجاني ـ مي ‌باشد. تپه باستاني اوزبکي با قدمت بيش از نه هزار سال يکي از آثار قديمي ايران در نظر آباد واقع است.


استاد آل احمد ضمن ذکر خير از کارهاي مثبت و ارزنده مهندس ميرزا عبدالله مقدم بنيانگذار نظرآباد نوين، از مسئولين فرهنگي منطقه در خصوص تخريب فرهنگسراي مهر نظرآباد به شدت شاکي است.از آل احمد تاکنون سه کتاب با عنوان صداقت ساقي (دانشمندان و علماي نظر آباد) بنفشه زار کمند (بازکاوي حماسه غديرخم از زاويه نو) و الاعراب و تعامل النبي معهم به زيور چاپ آراسته شده ‌اند. همچنين اسکن نسخ خطي برخي از بزرگان اين خطه در کتابخانه ايشان آرام گرفته ‌اند


در پايان يکي از غزل ‌هاي استاد آل احمد را با هم زمزمه مي ‌کنيم:


کَمَکي رخصت ديدار بده زود نرو


آتشي را که زدي خوب بِدم دود نرو


در سراشيب جهان تا قدم آخر مرگ


قيمت بوسي اگر هستي ما بود نرو


سومين جنگ جهان بر سر آب است و عطش


از کوير دل دريايي ام اي رود نرو


حرف هاي تو؛ سکوت تو؛ اشارت ‌هايت


داغ دل کندن تو بر دلم افزود نرو


شاهد صدق من اين خواب نبردن ‌ها نيست؟!


جانم از اين سفر دور تو فرسود نرو


با درختي ز خيالت که خودم کاشته‌ ام


سايه ات سهم حياط قفسم بود نرو


 



کتابخانه ‌اي رو به آسمان


رضا قاسم‌ پور


امروز به شوق ديدن مردي که طبقه دوم منزلش را به کتابخانه براي بهره ‌مندي عموم اختصاص داده راهي شهرستان نظرآباد کرج شدم. کتابخانه ‌اي با بيش از شش هزار جلد کتاب در موضوعات مختلف در طبقه دوم منزل اين فرد روحاني آرام گرفته و درب منزلش براي استفاده علاقه مندان باز است . حجت ‌الاسلام اسماعيل آل احمد متولد 1354 شهرستان نظرآباد، طالقاني ‌الاصل بوده و علاوه بر تحصيلات حوزوي، فوق ليسانس علوم قرآني دارد و در منطقه به تدريس، تحقيق و تفحص روزگار مي گذراند و البته دستي در شعر و شاعري نيز دارد. وي و دوستانش در سال 1386 مجوز موسسه قرآن و عترت رخسار قرآن را دريافت کرده و سالانه به کمک هم دو برنامه چهارشنبه آخر سال ـ با نام سور سوره هاي قرآن ـ و نيز آيين شب هاي روشن قرآن را در ميلاد امام حسن مجتبي ـ عليه السلام ـ در ماه مبارک رمضان برگزار مي نمايند.


براي اين استاد ارجمند که در اين وانفساي روزگار به فکر تعالي فرهنگ و مدنيت ماست، از صميم قلب آرزوي سلامتي و توفيقات روز افزون مي ‌نمايم. لازم به ذکر است که شهرستان سرسبز نظرآباد يکي از شهرستان هاي به شدت سياسي البرز با پانصد و هفتاد و هشت کيلومتر مربع مساحت و حدود صد و پنجاه هزار نفر جمعيت در 45 کيلومتري کرج قرار دارد. زبان رايج اکثريت مردم شهرستان هاي نظرآباد و ساوجبلاغ، ترکي ساوجبلاغي ـ يکي از شاخه ‌هاي ترکي آذربايجاني ـ مي ‌باشد. تپه باستاني اوزبکي با قدمت بيش از نه هزار سال يکي از آثار قديمي ايران در نظر آباد واقع است.


استاد آل احمد ضمن ذکر خير از کارهاي مثبت و ارزنده مهندس ميرزا عبدالله مقدم بنيانگذار نظرآباد نوين، از مسئولين فرهنگي منطقه در خصوص تخريب فرهنگسراي مهر نظرآباد به شدت شاکي است.از آل احمد تاکنون سه کتاب با عنوان صداقت ساقي (دانشمندان و علماي نظر آباد) بنفشه زار کمند (بازکاوي حماسه غديرخم از زاويه نو) و الاعراب و تعامل النبي معهم به زيور چاپ آراسته شده ‌اند. همچنين اسکن نسخ خطي برخي از بزرگان اين خطه در کتابخانه ايشان آرام گرفته ‌اند


در پايان يکي از غزل ‌هاي استاد آل احمد را با هم زمزمه مي ‌کنيم:


کَمَکي رخصت ديدار بده زود نرو


آتشي را که زدي خوب بِدم دود نرو


در سراشيب جهان تا قدم آخر مرگ


قيمت بوسي اگر هستي ما بود نرو


سومين جنگ جهان بر سر آب است و عطش


از کوير دل دريايي ام اي رود نرو


حرف هاي تو؛ سکوت تو؛ اشارت ‌هايت


داغ دل کندن تو بر دلم افزود نرو


شاهد صدق من اين خواب نبردن ‌ها نيست؟!


جانم از اين سفر دور تو فرسود نرو


با درختي ز خيالت که خودم کاشته‌ ام


سايه ات سهم حياط قفسم بود نرو


 


 



 


روحاني باسواد و با تقوايي به نام شيخ مرتضي رباني


وقتي در سال 1384 مشغول نگارش پايان نامه کارشناسي ارشد بودم، گذرم به کتابخانه امام جعفر صادق عليه السلام شهر نظرآباد از توابع استان البرز افتاد. گمان مي کردم منبع چنداني را در اين کتابخانه پيدا نکنم؛ اما با رجوع به قفسه هاي فقه، حديث، تفسير، حقوق و تاريخ اسلام، خيلي تعجب کردم چون همه منابع فارسي و عربي مورد نظرم در اين کتابخانه بود. کتابدار که از شوق و تعجب من جا نخورده بود، گفت: «فراواني و تنوع منابع ديني اين کتابخانه، مديون روحاني باسواد و با تقوايي به نام شيخ مرتضي رباني است.» اين نام از آن سال ها در ذهنم نقش بست تا اينکه در چند محفل مذهبي شهرستان هاي ساوجبلاغ و نظرآباد ايشان را زيارت کردم. چهره اي آرام و جذاب داشت و لبخندي مليح که زيبايي چهره اش را دوچندان مي کرد. شب 21 ماه مبارک رمضان 1440 از طريق دوست عزيزم آقاي علي منصورزارع مطلع شدم که اين عالم فرهنگ دوست، در شهر قم به ديار باقي شتافته و قرار است روز دوشنبه 6 خرداد 1398 پيکرش در آرامستان امامزاده علي ابن جعفر قم به خاک سپرده شود.


در کارنامه شادروان حجت الاسلام والمسلمين حاج شيخ مرتضي رباني، نمايندگي امام خميني و امامت جمعه شهر بوئنوس آيرس (Buenos Aires) پايتخت آرژانتين در سال 1361ش، امامت جمعه شهرستان شازند از توابع استان مرکزي، امامت جماعت مسجد تکيه بزرگ شهر قم، تدريس در حوزه علميه امام جعفر صادق عليه السلام شهر هشتگرد، تبليغ ديني در شهرها و روستاهاي منطقه ساوجبلاغ به ويژه شهر نظرآباد و روستاهاي سُرخاب و خور به مدت بيست سال، رييس هيئت مديره موسسه خيريه ايتام امام حسن مجتبي عليه السلام ساوجبلاغ ديده مي شود. او از دوستان صميمي حجت الاسلام والمسلمين شهيد شيخ عباس صبايي (1319- 1386ش) نخستين امام جمعه منطقه ساوجبلاغ و بنيانگذار حوزه علميه امام جعفر صادق عليه السلام هشتگرد بود. بي ترديد نام اين دو روحاني در سپهر فرهنگ شيعي غرب استان البرز ماندگار است. روحشان شاد و قرين رحمت الهي باد.




 


 



در اواخر قرن نوزدهم ميلادي، يهوديان اروپا که از پراکندگي و فروپاشي جامعه کوچک مذهبي خود بيمناک بودند، انديشه اي را شکل دادند که پيش از اين، سابقه سياسي در دين يهوديت نداشت و نام آن را صهيونيسم گذاشتند. صهيون نام تپه اي در بيت المقدس است که به باور يهوديان، محل استقرار تخت پادشاهي حضرت سليمان، يکي از پيامبران بني اسراييل بوده است. صهيونيست ها به دنبال ايجاد کشوري يهودي نشين در خاک فلسطين بودند. تئودور هرتسل مجارستاني، از پيشتازان اين عقيده بود. در 24 ارديبهشت 1327، بن گوريون از صهيونيست هاي باسابقه با حمايت آمريکا و انگليس، تشکيل دولت اسراييل در خاک فلسطين را اعلام کرد و خود به عنوان اولين نخست وزير آن شناخته شد. محمد ساعد نخست وزير وقت حکومت پهلوي در 23 اسفند 1328، اسراييل را به صورت مشروط به رسميت شناخت. اين کار او با واکنش منفي مردم و روحانيت مواجه شد. در پي اين مخالفت ها، در 15 تير 1330 دولت دکتر محمد مصدق ضمن قطع ارتباط، به رسميت شناختن اسراييل را پس گرفت اما پس از کودتاي 28 مرداد 1332، روابط حکومت پهلوي و اسراييل از سر گرفته شد و در زمينه هاي مختلف به طور نيمه رسمي گسترش يافت. از اواسط دهه 1330ش حکومت پهلوي براي تقويت دستگاه امنيتي تازه تأسيس خود رو به اسراييل آورد و ساواک و موساد همکاري هاي بسياري نزديکي با هم داشتند. در نهايت، با پيروزي انقلاب اسلامي در 22 بهمن 1357، سفارت اسراييل در تهران تعطيل و به سازمان آزاديبخش فلسطين (ساف) واگذار شد.


نام علماي البرزي که در دوره حکومت پهلوي با صهيونيسم و دولت اشغالگر اسراييل مبارزه کرده اند، به اين شرح است: آيت الله سيد ابوالحسن رفيعي طالقاني قزويني (درگذشت 1353ش)؛ شيخ  علاءالدين علوي شهيدي (درگذشت 1353ش)؛ آيت الله سيد محمود علايي طالقاني (درگذشت 1358ش)؛ شيخ حسن صالحي (درگذشت 1359ش)؛ آيت الله شيخ محمد رفيعي طالقاني (درگذشت 1362ش)؛ آيت الله حاج شيخ حسين تقوي اشتهاردي (درگذشت 1379ش)؛ شيخ مصطفي رهنمايي مشهور به رهنما (درگذشت 1392ش).


- جهت آشنايي تفصيلي با زندگي و انديشه علماي البرزي مخالف صهيونيسم در دوره حکومت پهلوي ر.ک: حسين عسکري، علماي مجاهد استان البرز، کرج: نشر شاهدان البرز، چاپ سوم، ارديبهشت 1398.


اعتراض 49 سال پيش عالم البرزي به آتش كشيدن مسجد الاقصي


 


 


 


 


 


 


بيداري دشت کهن 


تاريخ انقلاب اسلامي در ساوجبلاغ و نظرآباد 




- زهرا قاسمي


ساوجبلاغ يکي از شهرستان‌هاي استان البرز است. اين شهرستان از سال‌هاي نزديک به پيروزي انقلاب اسلامي تا سال 1368 يکي از بخش‌هاي شهرستان کرج بود. کتاب «بيداري دشت کهن» به پيشينه مبارزات انقلابي در اين منطقه پرداخته است. حسين عسکري در تدوين کتاب از منابع مکتوب و شفاهي در کنار هم استفاده کرده است. اسناد به دست آمده از ساواک با استفاده از داده‌هاي شفاهي تکميل شده‌اند. در اين کتاب مبارزه عليه حکومت پهلوي در سه محور اسلامي، ملي و اشتراکي بررسي شده است. فصل اول با عنوان «مبارزات اسلامي پيش از دوره پهلوي» به سابقه مبارزات سياسي در دوران قاجار در منطقه ساوجبلاغ مي‌پردازد. اين فصل با حجم 60 صفحه بيشتر به فعاليت‌هاي روحانيون برجسته منطقه ساوجبلاغ پرداخته و اسناد و تصاوير مرتبط با اين موضوع در انتهاي فصل قرار گرفته‌اند. در فصل دوم با عنوان «وضعيت اقتصادي و اجتماعي ساوجبلاغ در دوره پهلوي» نويسنده تلاش کرده است تصويري مستند از وضعيت اقتصادي و اجتماعي منطقه در دوره پهلوي ارائه کند. عنوان‌هايي مانند انتخابات در ساوجبلاغ، نمايندگان ساوجبلاغ در مجلس، وضعيت ميراث فرهنگي ساوجبلاغ، کارخانه نساجي نظرآباد در اين فصل ديده مي‌شوند. حجم اين فصل 93 صفحه است و حدود يک سوم آن به اسناد مرتبط اختصاص يافته است. فصل سوم با حجم 168 صفحه و با عنوان مبارزات اسلامي در دوره پهلوي، مفصل‌ترين فصل کتاب است. در ابتداي اين فصل نويسنده بيان کرده که فعاليت‌هاي انقلابي و مبارزات افراد در منطقه ساوجبلاغ و ساوجبلاغي‌هاي خارج از اين منطقه را شرح داده است. از جمله اين افراد، سيدمصطفي حسيني برغاني است که با برنامه‌هاي نادرست رضاشاه مخالفت کرده است. از ديگر افرادي که در اين فصل به آن‌ها پرداخته شده، مبارزين انقلابي‌اي هستند که پس از پيروزي انقلاب اسلامي در منطقه ساوجبلاغ فعاليت داشته‌اند. از جمله اين افراد، حجت‌الاسلام حاج شيخ عباس صبايي است که طي سال‌هاي 1374 – 1361 امام‌جمعه ساوجبلاغ بوده است. گروه ديگر، مبارزيني هستند که در سال‌هاي مبارزه براي پيروزي انقلاب اسلامي در منطقه ساوجبلاغ بوده‌اند. از جمله اين افراد آيت‌الله رضا استادي مقدم تهراني است که پس از قيام 15 خرداد 1342 به روستاي برغان از توابع شهرستان ساوجبلاغ رفته و در آن‌جا به روشنگري و مبارزه عليه حکومت پهلوي مي‌پردازد. حدود يک سوم اين فصل به اسناد و تصوير مرتبط اختصاص يافته است. فصل چهارم با عنوان مبارزات ملي در دوران پهلوي، در 45 صفحه به فعاليت‌هاي جريان ملي مخالف حکومت پهلوي با محوريت روستاي احمدآباد پرداخته است. روستاي احمدآباد از توابع منطقه ساوجبلاغ است که محل تبعيد دکتر محمد مصدق بود. زندگي دکتر مصدق و افرادي مانند آيت‌الله سيدمحمود طالقاني، آيت‌الله سيدرضا زنجاني، جلال آل‌احمد، غلام‌رضا تختي، بيژن جزني، ناصر نجمي که به احمدآباد رفت‌وآمد داشته و يا بعد از فوت دکتر مصدق به آن‌جا رفته‌اند، در اين فصل ذکر شده است. تشکيل کميته کارگري جبهه ملي ايران در هشتگرد و شکل‌گيري ايده تشکيل نهضت آزادي در ساوجبلاغ مطالب ديگر آن هستند. 16 صفحه از اين فصل به اسناد اختصاص يافته است. فصل پنجم کتاب با عنوان مبارزات اشتراکي در دوره پهلوي، در 8 صفحه به فعاليت جريان چپ از جمله حزب توده، حزب اراده ملي، حزب دهقان در ساوجبلاغ مي‌پردازد. پژوهش جامعي براي اين کتاب صورت گرفته و نويسنده از منابع زيادي براي تکميل مطالب استفاده کرده است که کتاب‌نامه آنها در انتهاي کتاب گنجانده شده است. کتاب «بيداري دشت کهن: تاريخ انقلاب اسلامي در ساوجبلاغ و نظرآباد» به سفارش دفتر فرهنگ و مطالعات پايداري حوزه هنري استان البرز توليد و توسط انتشارات سوره مهر در قطع وزيري و با حجم 424 صفحه در سال 1397 منتشر شده است.


يادداشت فوق در وب سايت دفتر ادبيات انقلاب اسلامي


 


 


 



 


حسين عسکري پژوهشگر تاريخ و فرهنگ استان البرز گفت: «يافته هاي باستان شناسي مربوط به هزاره هفتم پيش از ميلاد مسيح، از محوطه باستاني ازبکي به دست آمده است. در اين محوطه آثار و معماري از هزاره هفتم پيش از ميلاد تا دوره ايلخانيان وجود دارد.» نظرآباد يکي از شهرستان هاي شش گانه استان البرز است. اين شهرستان حدود 587 کيلومتر مربع وسعت دارد و طبق آخرين سرشماري سال 95، 152 هزار در اين  شهرستان ست دارند. برنامه «سلام صبح بخير» راديو ايران در بخش ايرانيار با حسين عسگري در خصوص اين منطقه و جاذبه هاي گردشگري آن گفت و گو کرده است. برنامه سلام صبح بخير راديو ايران شنبه تا چهارشنبه هر هفته ساعت 6:35 از راديو ايران پخش مي شود.


دريافت فايل صوتي گفت و گوي فوق




 


 



 


حکايت پول نيست حکايت معرفت است


استاد سيد حسن ميرخاني (درگذشت 1369ش) مشهور به سراج الکتاب و متخلص به بنده، خوشنويس، شاعر و عارف نامدار البرزي است که ريشه در روستاي تاليان از توابع شهرستان ساوجبلاغ دارد. ايشان به همراه پدرش استاد سيد مرتضي حسيني برغاني و برادرش استاد سيد حسين ميرخاني، بنيانگذار سبکي منحصر به فرد در قلم نستعليق ايراني است. سبکي که با تاسيس انجمن خوشنويسان ايران، فراگير و ماندگار شده است. درباره هنرمندانگي و شاعرانگي استاد ميرخاني، صفحه ها مي توان نوشت. در اين مجال کوتاه، مي خواهم به يک جنبه کمتر شناخته شده استاد اشاره کنم. آن هم دستگيري از فقيران و محتاجان که نياز ضروري امروز ما هم هست. همان گونه که در قطعه خوشنويسي زير عکس استاد آمده "تا تواني به جهان خدمت محتاجان کن"؛ گزارش هاي فراواني از شاگردان و مردم عادي ثبت شده که اين منش مستمر استاد ميرخاني را ثابت مي کند. از شاگردان محتاج، هزينه آموزش خط نمي گرفت بلکه به آنان پول توجيبي هم مي داد. حکايت، حکايت پول نيست حکايت معرفت است. همين ويژگي ها از او شخصيتي ساخته بود که عليرغم تعلق خاطرش به سلسله هاي متعارف عرفاني، فقرا و سالکين به خدمتش مي رسيدند و خوشه هاي معرفت و عرفان برمي چيدند. امروز صبح در ماهنامه ادبستان (شماره 24، آذر 1370) قطعه اي به خط استاد ميرخاني ديدم که هنوز مست آن هستم   :


چنان بساط تجمل بچين در اين عالم


که دست و پا نکني گم به وقت برچيدن


حسين عسکري -اول آبان 1398


- به نقل از کانال البرزپژوهي https://t.me/alborzology


 


 


 




 


چند سالي است به همت و سليقه آقاي علي بابايي (مدير فروشگاه بزرگ ايلوند) در شهرک زياران کنار راه طالقان، قفسه هايي از کتاب ها و نشريات مربوط به استان البرز به ويژه طالقان در دسترس علاقه مندان قرار گرفته است. آقاي بابايي که ادبيات خوانده، اين ايده ارزشمند فرهنگي را در کنار پيشه تجاري خود عملي کرده تا به همگان يادآوري کند که فعاليت هاي اقتصادي و تجاري براي گذران زندگي لازم و ضروري است اما کافي نيست؛ بلکه مسئوليت فرهنگي و اجتماعي، شرط کافي اين تکاپوهاي تجاري و ثروت افزا است. اطلاع دارم که اهل فرهنگ و البرزپژوهان هر چند مدت به فروشگاه ايلوند سر مي زنند تا آخرين کتاب هاي حوزه البرزشناسي و طالقان را ببينند و تهيه کنند. مدير فروشگاه هم با اشتياق، تازه ترين آثار اين حوزه را رصد مي کند تا قفسه هايش هميشه پربار باشد. صميمانه از ايشان و همکاران گرامي اش بابت اين حسن سليقه سپاسگزارم و از نويسندگان البرزي درخواست مي کنم که توليدات قلمي خود را به اين قفسه هاي طلايي بسپارند. فهرست آخرين کتاب هاي موجود در فروشگاه ايلوند به اين شرح است   :


- نگاهي به آداب و سنت ها و فرهنگ مردم روستاي حسنجون و سيدآباد طالقان، نوشته فاطمه پوررستگار؛


- زندگي‌نامه عزيز و نگار، سروده حسن پورزاهد؛


- عزيز و نگار: بازخواني يک عشق نامه، نوشته يوسف عليخاني؛


- باغ دل: ديوان اشعار به زبان تات طالقاني، سروده محب الله گلبابايي؛


- زيدشت، نوشته علي خان بيگي،


- اينجه طالقان: خاطرات سربودوت، نوشته تيمور توکلي سوهاني؛


- قصه هاي پدربزرگ: افسانه هاي طالقان، نوشته مهناز حدادي؛


- يمن در شعر پارسي، نوشته محمدعلي صالحي طالقاني؛


- ديوان فائز طالقاني؛


- طالقان در آينه اسناد، گردآوري محمد داودي درزي‌کلايي و محمدعلي منوچهري؛


- چالش‌هاي وقف زمين در ايران: مطالعه موردي اراضي زياران، نوشته رستم فلاح؛


- علماي مجاهد استان البرز؛ نوشته حسين عسکري؛


- فرهنگ ستارگان درخشان البرز، جعفر کوهزاده.


نشاني و تلفن فروشگاه ايلوند جهت تهيه حضوري و پستي کتاب هاي فوق: اتوبان تهران - قزوين، خروجي زياران - طالقان، شهرک زياران، فروشگاه ايلوند، 02832833141


- به نقل از کانال البرزپژوهي https://t.me/alborzology  


 


 



21 مهر روز خوشنويسي و 21تا 27مهر هفته خوشنويسي ايراني است. اين مناسبت به همت استاد غلامحسين اميرخاني چهره ماندگار هنر ايران که ريشه در استان البرز دارد در تقويم فرهنگي و هنري کشور عزيزمان ثبت شده است. اين روز و هفته ارجمند، مجالي است که متصديان انجمن خوشنويسان و ديگر نهادهاي فرهنگي استان البرز براي گسترش اين هنر قدسي چاره انديشي کنند و در تبيين نقش استان البرز در تعالي هنر خوشنويسي ايران کوشا باشند. چند روز پيش ديداري با استاد علي مهري رييس خوش ذوق انجمن خوشنويسان استان البرز داشتم. کتاب «تاريخ خوشنويسي در استان البرز» را به ايشان عرضه کردم، ظاهراً پسنديدند و قرار است زمينه چاپ آن را فراهم کنند. ضمن احترام به قزوين که عنوان «پايتخت خوشنويسي ايران» را به نام خود ثبت کرده بايد گفت استان البرز «خاستگاه هنر خوشنويسي معاصر ايران» است. شناسايي حدود 250کاتب و خوشنويس از سده دهم هجري قمري تا کنون، نقش سه خوشنويس البرزي (استادان سيد حسين و سيد حسن ميرخاني و ابراهيم بوذري طالقاني) در تاسيس انجمن خوشنويسان ايران و پيدايش سه سبک «کمال شکسته نستعليق»، «برغاني» و «تلفيقي اميرخاني» دلايلي بر اين ادعا است.  استان البرز قابليت آن را دارد که مرکزيت خط هاي شکسته نستعليق و نستعليق را به نام خود ثبت کند. به مناسبت اين روز و هفته، تصوير گواهي نامه بي نظير استادي ارشد شادروان سيد حسين ميرخاني (ره) خوشنويس نامدار البرزي که در بهمن 1355به امضاي وزير فرهنگ و هنر وقت صادر شده است را تقديم مخاطبان گرامي کانال البرزپژوهي مي کنم و اميدوارم که سنت يادگيري و ياددهي اين هنر گرامي در استان زيبايمان البرز همچنان پايدار و مستمر باشد.


 حسين عسکري - 21 مهر 1398


- به نقل از کانال البرزپژوهي https://t.me/alborzology


 


 


 


 


خوشنويسان البرزي سبک کلهر 


سوم مهر برابر با 25 محرم براساس تقويم هجري قمري، يکصد و سي و يکمين سالگرد درگذشت استاد ميرزا محمدرضا کلهر کرمانشاهي خوشنويس صاحب سبک ايراني در قلم نستعليق و بنيانگذار «سبک کلهر» و همچنين يکصد و شانزدهمين سالگشت تولد استاد سيد حسين ميرخاني از بنيانگذران البرزي انجمن خوشنويسان ايران است. استاد کلهر که در 25 محرم سال 1310ق درگذشت، چون در هنر خوشنويسي سرآمد بود، بارها مورد تشويق ناصرالدين شاه قاجار قرار گرفت. شاه قاجار گاهي از او خط مي گرفت و در سفر دوّم شاه به خراسان همراهش بود و رويدادهاي روزانه آن ايام را به خط خود مي نوشت و چاپ مي کرد.


امروزه در خوشنويسي نستعليق ايراني با دو قالب و ساختار متمايز با نام هاي «سبک قديم يا سبک ميرعماد» و «سبک جديد يا سبک کلهر» روبرو هستيم. در توضيح سبک جديد خوشنويسي در مقايسه با سبک قديم (ميرعماد)، بايد گفت ورود صنعت چاپ سنگي در دوره قاجار به ايران، باعث شد که تغييرات جديدي در شيوه کتابت به وسيله استاد کلهر ايجاد شود که به چاپي نويسي معروف شد. مرکب اين گونه کتابت بسيار غليظ بود و نوشتن با آن بسيار مشکل. همچنين براي زيباتر شدن دواير و کشيده ها در چاپ، دانگ قلم و اندازه دواير و کشيده ها تقليل يافت که در نهايت اين سبک به نام زنده ياد کلهر ثبت شد. ظرافت کاري ها و نازکي (ضعف) برخي از قسمت هاي حروف و کلمات به ويژه آخر دواير، برخي اتصالات و ارسال ها و. در سبک ميرعماد با ساختار و عمل چاپ سنگي هماهنگ نبود چرا که به هنگام چاپ، اين نواحي چاپ نمي شدند و در اصطلاح صنعت چاپ، خورده مي شدند يا مي ريختند. در سبک قديم (ميرعماد)، خوشنويس داراي آزادي عمل بيشتر بوده و قوانين کمتري بر آن مستولي گشته است اما در سبک جديد (کلهر) خط داراي پختگي بيشتري است و به دليل کاربردي شدن آن براي استفاده در رومه ها و مجلات، قوانين ويرايشي بيشتري براي آن وضع گرديد که هم نوشتن را سهولت مي بخشيد و هم اينکه سرعت را به کار مي افزود. در زير مجموعه سبک کلهر، دو سبک هم عصر ديگر تولد يافته که يکي مربوط به استاد عمادالکتّاب و پيروان او و ديگري مربوط به استاد سيد مرتضي حسيني برغاني و پيروان او است.


 استاد کلهر روحيه اي آزادي خواهانه داشت و از منتقدان حکومت قاجار به شمار مي رفت. به همين جهت از پيروان آيت الله شيخ هادي نجم آبادي روحاني نوانديش، آزادي خواه و قرآن پژوه عقلگراي البرزي بود. وقتي در سن 65 سالگي بر اثر بيماري وبا درگذشت، مرحوم شيخ هادي بر پيکر او نماز گزارد و پيکرش را در آرامستان محله حسن آباد تهران به خاک سپرد.


سه خوشنويس مشهور البرزيبه ترتيب از سه شهرستان ساوجبلاغ، نظرآباد و طالقان را مي توان از شاگردان اصلي و اثرگذار سبک کلهر به شمار آورد: استاد سيد مرتضي حسيني برغاني (درگذشت 1318ش)؛ استاد ميرزا مرتضي نجم آبادي (درگذشت 1326ش)؛ استاد ابراهيم بوذري طالقاني (درگذشت 1365ش).


 استاد سيد مرتضي حسيني برغاني مشهور به سيد مرتضي ميرخاني، خوشنويس نامدار و صاحب سبک اواخر دوره قاجار است. او تعليمات خود از استاد کلهر را به دو فرزندش استاد سيد حسين ميرخاني و استاد سيد حسن ميرخاني مشهور به سراج الکتّاب منتقل کرد و موجب ايجاد سبکي ذيل سبک کلهر شد که از آن با عنوان «سبک برغاني» ياد مي شود. ميرزا مرتضي نجم آبادي شاگرد و داماد شيخ هادي نجم آبادي است. او علاوه بر خوشنويسي، حقوقدان و رومه نگار هم بود. استاد کلهر در پايان عمر، کارهاي نوشتني خود را به ميرزا مرتضي مي‌سپرد. استاد ابراهيم بوذري طالقاني خوشنويس، اديب، تعزيه پژوه و کارشناس رديف هاي آواز موسيقي سنّتي ايران است. مشارکت در تأسيس انجمن خوشنويسان ايران و خوشنويسي کتيبه هاي هفتگانه آرامگاه سعدي در شيراز از جمله فعاليت هاي هنري او به شمار مي رود.


تاسيس انجمن خوشنويسان ايران به عنوان پرسابقه ترين تشکّل هنري مستقل ايران، با مشارکت مستقيم سه خوشنويس البرزي يعني استادان سيد حسين و سيد حسن ميرخاني و ابراهيم بوذري طالقاني در کنار دو خوشنويس ديگر استادان علي اکبر کاوه و دکتر مهدي بياني تاييد کننده اين گزاره پژوهشي است که تاسيس انجمن خوشنويسان ايران نيز حاصل تلاش خوشنويسان نامدار البرزي است. از ديگر سو، سبک خوشنويسي استاد غلامحسين اميرخاني ديگر خوشنويس نامدار البرزي در خط نستعليق، ترکيبي هنرمندانه و خلاقانه از دو سبک قديم و جديد يعني سبک هاي استاد ميرعماد حسني قزويني خوشنويس برجسته دوره صفوي و استاد محمدرضا کلهر خوشنويس تواناي دوره قاجاريه است.


- نشر نخست اين مقاله در: حسين عسکري، «خوشنويسان البرزي سبک کلهر»، رومه پيام آشنا، سال ششم، ش 1469، چهارشنبه 3 مهر 1398، ص 8.


 





 کتيبه‌هاي آرامگاه سعدي را يک البرزي خوشنويسي کرده است




 






 


ديدار با غزلسراي تاريخ دان در تاليان البرز


حسين عسکري: روز چهارم آبان 1398 به اتفاق دوستان عزيزم آقايان دکتر محمد رضا حداديان (باستان شناس) و داوود اسدي (مدير جوان اداره کتابخانه هاي عمومي ساوجبلاغ) در روستاي زيباي تاليان که خاستگاه خاندان علمي و فرهنگي ميرخاني است، ميهمان استاد عباس ميرخاني (شاعر و پژوهشگر البرزي) بودم. ديدار از مسجد تاريخي روستاي برغان و کتابخانه ارزشمند استاد و شنيدن خاطرات دست اول و مستند ايشان از چهره هاي علمي، فرهنگي و هنري ايران معاصر، لحظات خوش اين ديدار نيمروزي را رقم زد. به هنگام بازگشت، حس خوشايندي داشتيم چون چند ساعتي از عالم متکثر سياست جدا شده و سيري شيرين و مفيد در سپهر فرهنگ و هنر ايران عزيز نصيبمان شده بود. مثنوي جناب مولانا به خط جادويي حضرت استاد سيد حسن ميرخاني (ره) هديه و بهره معنوي بنده از اين ديدار خاطره انگيز بود. استاد عباس ميرخاني متولد سال 1325 خورشيدي در روستاي تاليان از توابع شهرستان ساوجبلاغ واقع در استان البرز است که از همان کودکي با خانواده اش در شهر تهران ساکن شده است. استاد ميرخاني از شاعران غزلسراي معاصر ايران است. اشعارش بيشتر در سبک هندي و گاهي هم عراقي است. ايشان در انجمن هاي ادبي تهران نشو و نما يافته و تحصيلات عالي در رشته ادبيات و زبان فارسي دارد. مهرباني، تواضع، نظم، وسعت ديد و شناخت قابل تحسين از تاريخ و ادبيات معاصر ايران از جمله ويژگي هاي اين شاعر خوش قريحه البرزي است. در همان نخستين ديدار با استاد ميرخاني در زمستان 1391 يکي از مجموعه اشعارش با عنوان «يادگار دفتر عمر» را به يادگار گرفتم. اين کتاب در شمارگان سه هزار نسخه در سال 1376 به کوشش نشر نشانه در تهران منتشر شده است. «به ياد مذهب رندان» ديگر مجموعه اشعار استاد ميرخاني است. نخستين غزل اين کتاب را با هم زمزمه مي کنيم و از خداوند کريم براي وجود نازنين استاد، سلامتي و بهروزي آرزومنديم.


 به نوبهار جوان مي شود طبيعت پير


تو نيز اي تن خاکي جواني از سر گير


دم بهار چو جان مي دمد به پيکر خاک


بدين نويد تو هم جان تازه اي بپذير


به جام باده فروشوي زنگ غم از دل


که جز به مي غم هستي نمي رود ز ضمير


چو رند مست غنيمت شمار فرصت وقت


«که در کمينگه عمر است مکر عالم پير»


بهار عمر نپايد کنون به شادي کوش


که در پي اند ترا رهن بهمن و تير


گل مراد ز گار عمر کي چيند


هر آنکه گشت به جان در غم زمانه اسير


مرا که دست فرو شسته ام ز هر دو جهان


ملامت همه عالم نمي کند تاثير


به کفر و زندقه بدنام عالمي بودن


هزار مرتبه خوشتر که شهره در تزوير


 


- به نقل از کانال البرزپژوهي https://t.me/alborzology 


 



ورودي مسجد تاريخي برغان، از راست: داوود اسدي، استاد عباس ميرخاني، حسين عسکري، محمد رضا حداديان





گفت و گو با استاد عباس ميرخاني لحظات خوشي را براي ما رقم زد.


 



کتابخانه شخصي استاد عباس ميرخاني از گنجينه هاي علمي و فرهنگي استان البرز است.


 



در اين ديدار، آقاي داوود اسدي (مدير اداره کتابخانه هاي عمومي ساوجبلاغ) درباره دسترسي پژوهشگران و نويسندگان شهرستان به منابع ارزشمند و کمياب کتابخانه استاد عباس ميرخاني، پيشنهادهاي خوبي را طرح کرد.


 



گلگشتي پاييزي در باغ استاد عباس ميرخاني در کنار رودخانه برغان. اين باغ زيبا و کتابخانه اش، ميزبان بسياري از چهره هاي علمي، فرهنگي و هنري کشورمان بوده است.


 


 


ساوجبلاغ در زبان ترکي يعني سرزمين جشمه هاي سرد


 


وبلاگ «ساوجبلاغ پژوهي»


تاريخ راه اندازي: 20 آبان 1386


حروف نگار و صفحه آرا: محبوبه اکبري


وبلاگ «ساوجبلاغ پژوهي» در تاريخ  25 دي 1389 در «ستاد ساماندهي پايگاه هاي اينترنتي» وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به ثبت رسيده و طبق قوانين، همه حقوق آن متعلق به «حسين عسکري» بوده و نقل مطلب با ذکر منبع بلامانع است.


askari128@yahoo.com


متولد اول فروردين 1353 در شهر نظرآباد كرج / دکتري مديريت راهبردي دانش / نويسنده هفت عنوان كتاب: کتابشناسي ساوجبلاغ، نقد دل، بيداري دشت کهن، علماي مجاهد استان البرز، دشتي به وسعت تاريخ، کهن دشت و روستاي ايستا / مدرس دانشگاه / عضو هيئت موسس موسسه رخسار قرآن و موسسه فرهنگي و هنري شميم جوان البرز / نويسنده حدود صد مدخل در دايره المعارف تشيع و مولف تعدادي مقاله که در نشريه هاي فرهنگي انتشار يافته است.


 




 


يادگاري هاي فقيه البرزي در تهران


روز 29 مهر 1398 به دعوت استاد سيد عباس ميرخاني (نويسنده و شاعر البرزي) از دو تشکّل زير مجموعه موقوفات علمي - فرهنگي آيت الله سيد احمد ميرخاني (فقيه و قرآن ‌پژوه البرزي)، يعني «مکتب ولي عصر» و «مجمع فلاسفه ايران» در شهر تهران ديداري چند ساعته داشتم. روز حضورم در آن مجموعه، مقارن بود با بيست و ششمين سالگشت درگذشت آيت الله ميرخاني؛ به اين مناسبت، موفق شدم که سه فرزند اهل علم آيت الله را ببينم و ساعاتي با آنها به گفت وگو بنشينم. حجت الاسلام والمسلمين آقا سيد حسين، آقاي دکتر سيد علي و خانم دکتر زهرا ميرخاني که با دقت، همدلي و درايت مجموعه موقوفات آيت الله ميرخاني را اداره مي کنند. موقع برگشت هم هشت عنوان از آثار اين فقيه فرهنگبان را هديه گرفتم. در اين ديدار با برکت، تاليف کتابي درباره «نام آوران خاندان علمي و فرهنگي ميرخاني» را پيشنهاد دادم که مورد استقبال قرار گرفت. سادات ميرخاني ريشه در استان البرز دارند. نياي اين خاندان محترم، «مير محمدخان» است که آرامگاهش در دره ميشانک شهرستان ساوجبلاغ واقع است .


اما در اين مجال مي خواهم درباره يکي از يادگاري هاي متأخر آيت الله ميرخاني بنويسم. مجمع فلاسفه ايران يکي از موسسات غير دولتي مرتبط با مکتب ولي عصر و از موقوفات آيت الله ميرخاني است. پيشينه مکتب ولي عصر به سال 1347 برمي‌گردد اما مجمع فلاسفه ايران با همراهي و حمايت فرزندان آيت الله و گروهي از استادان و پژوهشگران فلسفه در سال 1396 با هدف هم انديشي درباره موضوعات مختلف علوم انساني به ويژه حکمت و فلسفه تاسيس شده است. ساختمان مجمع در خيابان کارگر جنوبي شهر تهران، با زيربناي 2500 متر مربع و در 7 طبقه، داراي کتابخانه اي با حدود يکصد هزار جلد کتاب، اتاق ها و تالارهاي مجزاي گفتگو، سالن آمفي تئاتر و امکانات اقامتي ويژه ميهمانان داخلي و خارجي است. اين مجمع تشکّلي غيردولتي است که زير نظر هيئت امنا اداره مي‌شود.ايجاد بسترهاي لازم و مناسب براي تعامل فکري، مفاهمه و هم افزايي دانشمندان و صاحب نظران علوم انساني، هم انديشي در مسايل علمي و فرهنگي و يافتن راهکارهاي مناسب، ترويج عقلانيت فردي و اجتماعي در سطح جامعه ايراني، شناساندن تحولات علوم انساني به پژوهشگران دانشجويان و نسل جوان از جمله اهداف کلان مجمع فلاسفه ايران است.


32عنوان اثر چاپ شده و نشده در زمينه علوم اسلامي، تکميل ساختمان مسجد ولي عصر تهران و تشکيل کتابخانه آن، تأسيس مکتب ولي عصر (موسسه آموزش عالي اسلامي براي بانوان در سال هاي پيش از پيروزي انقلاب اسلامي با همکاري تني چند از استادان حوزه و دانشگاه)، تأسيس موسسه صدوق جهت تعليم و تربيت کودکان بي سرپرست در شهر ري، تاسيس دانشگاه آزاد اسلامي در شهر رودهن، تاسيس مجتمع‌هاي ديني و رفاهي شامل مسجد، گرمابه، مدرسه و. در روستاهاي اطراف تهران، کرج و شهريار، فعاليت‌هاي فرهنگي و تبليغي و خارج کشور جهت تقويت شيعيان به ويژه در زمان امام موسي صدر در لبنان و کمک به احياي جلدهاي پانزدهم و شانزدهم کتاب بحارالانوار و دوره بيست و چهار جلدي کتاب مرآت العقول نوشته علامه محمدباقر مجلسي، بخشي از يادگاري ها و تلاش هاي ماندگار آيت الله ميرخاني به شمار مي‌روند. آيت الله سيد احمد ميرخاني که ريشه در روستاي تاليان از توابع شهرستان ساوجبلاغ واقع در استان البرز دارد، در 29 مهر 1372 در شهر تهران درگذشته است. پدرش سيّد مصطفي حسيني برغاني (ميرخاني) نماينده نخستين دوره مجلس شوراي ملّي و برادرِ سيّد مرتضي حسيني برغاني (پدرِ استادان سيد حسين و سيد حسن ميرخاني بنيانگذاران انجمن خوشنويسان ايران) است.


- نشر نخست اين مقاله در: حسين عسکري، «يادگاري هاي فقيه البرزي در تهران»، رومه پيام آشنا، شماره 1491، شنبه 11 آبان 1398، صفحه 8.


 



 


 



زندگي نامه آيت الله ميرخاني در خبرگزاري دانا


 



 يادداشت خبرگزاري ايسنا درباره يکي از يادگاري هاي علمي آيت الله سيد احمد ميرخاني


 


 



دکتر سيد علي ميرخاني فرزند آيت الله سيد احمد ميرخاني، مديريت مجمع فلاسفه ايران را عهده دار است.


 



يکي از نشست هاي تخصصي مجمع فلاسفه ايران


 



از آثار آيت الله سيد احمد ميرخاني


 



مقاله حسين عسکري درباره آيت الله سيد احمد ميرخاني در ضميمه فرهنگي رومه اطلاعات. اين فقيه البرزي که ريشه در روستاي تاليان از توابع شهرستان ساوجبلاغ دارد در 29 مهر 1372 درگذشته است.


مقاله فوق در وب سايت رومه اطلاعات




 


 




 


نقد چپ گرايانه مقدم


عبدالله مقدم (درگذشت 1361) بنيانگذار کارخانجات نساجي مقدم در شهر نظرآباد واقع در استان البرز، در 6 ارديبهشت 1360 با شکايت جمعي از نيروهاي انقلابي به اتهام ارتباط با ارکان حکومت پهلوي، توسط دادگاه انقلاب اسلامي کرج بازداشت و پس از مدتي با وثيقه 50 ميليون توماني آزاد شد. اتهاماتي همچون دعوت از محمد رضا شاه جهت افتتاح کارخانجات نساجي و حمايت از کودتاي 28 مرداد 1332 موجب بازداشت او شد. شاکيان او هم بيشتر نيروهاي مذهبي و گروهي از جوانان نظرآبادي با گرايش چپ (کمونيستي) بودند. برخي بر اين نظرند که ارتباط مقدم با افرادي همچون حاج مصطفي بازرگان (برادر مهندس مهدي بازرگان نخست وزير موقت) موجب رهايي او شد. البته آزادي مقدم از بازداشتگاه دادگاه انقلاب، همزمان مورد انتقاد نيروهاي مذهبي و چپ قرار گرفت. در همين راستا، نشريه کار (13 خرداد 1360) ارگان سازمان چريکهاي فدايي خلق (اکثريت) با نگاه چپ گرايانه، مقدم را مورد انتقاد قرار داد. بنده با نقد اشتراکي مقدم، موافق نيستم اما ضمن تحسين نسبي عملکرد او در حوزه محلي، عملکردش در سطح ملي را همچنان قابل نقد مي دانم.


حسين عسکري -  20 آبان 1398


- به نقل از کانال البرزپژوهي https://t.me/alborzology


 


 



يادداشتي درباره تحول ديدگاه حسين عسکري درباره ميرزا عبدالله مقدم


 



نشريه کار ارگان سازمان چريکهاي فدايي خلق (اکثريت)، 13 خرداد 1360 


 




 


 



 


اين ساختار حداقلي، معيوب و ناکارآمد!


همچنان چارت سازماني فوق در «سامانه ارتباط مردم و دولت» متعلق به استانداري البرز قابل مشاهده است. نکته عجيب آن، استقرار «نمايندگي ميراث فرهنگي» به جاي «اداره ميراث فرهنگي» در شهرستان کهن نظرآباد است. پيش از اين گمان مي کردم وجود ارزشمند محوطه باستاني ازبکي (نماد فرهنگي و تاريخي استان البرز) با پيشينه 9000 ساله و بيش از 50 اثر باستاني و تاريخي که تعدادي از آنها در فهرست آثار ملي ايران به ثبت رسيده، اين حق حداقلي را براي نظرآبادي ها به وجود آورده باشد که ميزبان يک اداره ميراث فرهنگي باشند. بر همين مبنا، از مديرکل محترم ميراث فرهنگي استان البرز، فرماندار محترم نظرآباد و همچنين مسئول دفتر نمايندگي ميراث فرهنگي در نظرآباد انتظار مي رود، تشکيلات اداري ميراث فرهنگي اين شهرستان کهن را ارتقا دهند. بي ترديد، سخن گفتن از ثبت جهاني محوطه باستاني ازبکي و توسعه گردشگري اين قسمت از استان البرز، با اين ساختار حداقلي، معيوب و ناکارآمد، ره به جايي نحواهد برد.


3 آذر 1398


حسين عسکري


- به نقل از کانال البرزپژوهي https://t.me/alborzology


 


 


 




جمعيت فداييان اسلام از گروه هاي سياسي و مذهبي مخالف حکومت پهلوي بود. اين جمعيت را طلبه اي جوان به نام سيّد مجتبي ميرلوحي معروف به نواب صفوي در اوايل سال 1324 عمدتاً به منظور مبارزه با عقايد و تبليغات ضد اسلامي سيّد احمد کسروي تأسيس کرد. آنان نخستين تشکّلي بودند که به تبليغ و ترويج حکومت اسلامي پرداختند و براي تحقّق اهداف خود به اعدام کسروي و برخي سران حکومت پهلوي همانند عبدالحسين هژير و سپهبد حاجعلي رزم آرا متوسّل شدند. در نهايت، نواب صفوي و چند تن از يارانش پس از ترور ناموفق حسين علاء نخست‌وزير وقت حکومت پهلوي، در سال 1334 دستگير و پس از تحمل شکنجه، تيرباران شدند. براساس مستندات تاريخي برجاي مانده، شش تن از روحانيون استان البرز با جمعيت فداييان اسلام پيوند فکري، سياسي و مذهبي داشتند. بقاياي اين جمعيت هم اکنون زير نظر محمدمهدي عبدخدايي (متولد 1315) فعاليت هاي مذهبي و فرهنگي دارند. از پاييز 1397 شيخ مفيد کيايي نژاد نماينده سابق ساوجبلاغ، نظرآباد و طالقان در مجلس شوراي اسلامي نيز عضو شوراي مرکزي فداييان اسلام شده است.


1. آيت الله شيخ محمدحسن عبادي طالقاني (درگذشت 1328) مجتهد مبارز و از مخالفان جدّي تفکرات ضد شيعي کسروي بود؛ بر همين مبنا او را آشکارا تکفير کرد. به نظر مي رسد قتل کسروي هم نتيجه مستقيم ارتباط جمعيت فداييان اسلام با آيت الله عبادي طالقاني است. وقتي نواب صفوي از هدايت و اصلاح کسروي نااميد شد، مصمم گرديد که فتواي برخي از علما همانند آيت الله حاج آقا حسين طباطبايي قمي را اجرا کند. نخست شمشيري از چهارراه گلوبندک تهران خريد اما آن را براي مقصود خويش کارآمد نديد. پس از آن به شيخ محمدحسن عبادي طالقاني متوسل شد. او چهارصد تومان يا به قولي ششصد تومان در اختيار نواب نهاد. با اين پول سلاحي از نوع نوقان از آبادان تهيه شد و او به همراه محمد خورشيدي در 8 ارديبهشت 1324 به کسروي حمله کرد. پس از شليک دو گلوله، اسلحه از تيراندازي بازماند و نواب به نزاع تن به تن با کسروي پرداخت. اطرافيان کسروي گريخته بودند اما مأموران انتظامي سر رسيدند و نواب را دستگير کرده و کسروي را به بيمارستان رساندند. کسروي از مرگ نجات يافت و نواب مدتي زنداني شد. چند ماه پس از ترور ناکام کسروي، آيت الله عبادي طالقاني به همراه گروهي از روحانيون، در دادسراي تهران به اتهام اهانت به مقدسات اسلامي عليه کسروي شکايت کردند. وقتي کسروي را در 20 اسفند 1324 براي اداي توضيحات به دادسرا احضار کردند، به وسيله چهار تن از اعضاي جمعيت فداييان اسلام کشته شد. تأثير شيخ محمدحسن عبادي طالقاني در ترور کسروي، براي نخستين بار پس از پيروزي انقلاب اسلامي در رومه اطلاعات فاش گرديده است. البته در گزارش 14 اسفند 1330 شهرباني حکومت پهلوي، به ارتباط آيت الله عبادي طالقاني و نواب صفوي اشاره شده است.


2. آيت الله حاج شيخ يحيي عبادي طالقاني (درگذشت 1359) در دوره پهلوي با نواب صفوي ارتباط گرمي داشت به طوري که در آن سال ها واسطه گفت و گوي نواب با پدرش آيت الله شيخ محمدحسن عبادي طالقاني و آيت الله طالقاني درباره مواجهه با شبهات ضد شيعي کسروي مي شود. در يکي از گزارش هاي برجاي مانده از سازمان اطلاعات و امنيت حکومت پهلوي (ساواک)، از برگزاري مجلس جشني در بهمن 1327ش در مسجد طالقاني هاي تهران ياد شده که در آن آيت الله شيخ يحيي عبادي طالقاني و شماري از اعضاي فداييان اسلام حضور داشته اند.


3. آيت الله سيد محمود علايي طالقاني (درگذشت 1358) مشهور به آيت الله طالقاني از مجتهدان مبارز دوره پهلوي و عضو برجسته شوراي انقلاب اسلامي ايران است. دستگيري و بازداشت به دليل مخفي کردن نواب صفوي و ديگر اعضاي جمعيت فداييان اسلام در منزلش در شهر تهران، بخشي از حمايت هاي آيت الله طالقاني از فداييان اسلام است. آيت الله طالقاني همچنين نواب صفوي را چند بار که تحت تعقيب حکومت پهلوي بود، در منطقه طالقان پناه داد. يک بار پس از ترور کسروي که نواب صفوي در سال هاي 25- 1324 مخفي شد و آيت الله طالقاني او را در روستاي وَرکش طالقان پنهان کرد. بار ديگر پس از ترور نافرجام محمّدرضا شاه پهلوي در سال 1327 يا ترور سپهبد رزم آرا در سال 1329 بود. نواب صفوي به هنگام ست در طالقان، از طريق روستاي وِليان از توابع شهرستان ساوجبلاغ با شاگردان و اعضاي جمعيّت فداييان اسلام ديدارهاي مخفيانه اي داشت.


4. آيت الله شيخ محمد رفيعي طالقاني (درگذشت 1362) امام جمعه اسبق منطقه طالقان و از مبارزان سياسي در دوره حکومت پهلوي است. او با شاگردان جريان ضد شيعي کسروي در حضور مردم، بحث و گفت و گو مي کرد. مقاله اي از او با عنوان «اسلام سلفي (پيش خريد نمودن علي اکبر حکمي زاده دين اسلام را از احمد کسروي)» در شماره 8 مجله آيين اسلام در ارديبهشت 1323 منتشر شده است.


5. آيت الله شيخ حسين لنکراني (درگذشت 1368) فعّال سياسي و اجتماعي دوره پهلوي و مشهور به «مرد دين و سياست» است که بخشي از عمر حدود صد ساله خود را در شهر کرج و منطقه ساوجبلاغ گذراند. او ارتباط گرمي با آيت الله سيّد ابوالقاسم کاشاني و نواب صفوي داشت.


6. شيخ مصطفي رهنمايي مشهور به رهنما (درگذشت 1392) روحاني مخالف حکومت پهلوي و از پيشگامان حمايت از فلسطين به شمار مي رود. به جهت اينکه همسرش اهل روستاي واريان از توابع شهرستان کرج بود، پيش و پس از پيروزي انقلاب اسلامي، فعاليّت هايي در اين شهر داشت. سيد عبدالحسين واحدي نفر دوم جمعيت فداييان اسلام، دايي او است و از اين جهت، شيخ مصطفي رهنما با جمعيت فداييان اسلام مرتبط بود.


منابع: رسول جعفريان، جريان ها و سازمان هاي مذهبي - سياسي ايران، ص 193، 208؛ مجله حافظ، ش 100، ص 30؛ احمد اثني عشران، خط انحراف: جريان شناسي کسروي، ص 70، 74، 152؛ روح الله بهرامي، فداييان اسلام: اسنادي از مبارزات جمعيت فداييان اسلام، ص 105؛ حميد کرمي پور، جامعه تعليمات اسلامي، ص 151؛ محمد اسفندياري، پيک آفتاب، ص 11، 38، 325؛ اسماعيل يعقوبي، آشنايي با مشاهير طالقان، ص 255؛ اسناد انقلاب اسلامي، ج 3، ص 148؛ حسين عسکري، بيداري دشت کهن، ص 218؛ خاطرات شيخ مصطفي رهنما، ص 84، 98.


 - نشر نخست اين مقاله در: حسين عسکري، «مدافعان البرزي فداييان اسلام»، ماهنامه قاف البرز، شماره 4، آبان 1398، صفحه 6.




دانلود مقاله فوق در ماهنامه قاف البرز




 



  


 


کرج 142 (ناسالم براي گروه هاي حساس) - نظرآباد 155 (ناسالم براي تمام گروه ها) - فرديس 158  (ناسالم براي تمام گروه ها) - ساوجبلاع 151 (ناسالم براي تمام گروه ها)


 


متاسفانه وضعيت هواي استان البرز روز دوشنبه 25 آذر 1398 بار ديگر ناسالم گزارش شده است. اين روزها داريم خفه مي شويم و هيچ راه حلي غير از تعطيلي مدارس روي ميز دولت فخيمه نيست! از همه عجيب تر اينکه هواي فرديس، نظرآباد و ساوجبلاغ ناسالم تر از کلانشهر کرج است. در ميان اين خفگي حاصل از هواي آلوده، به ناگاه راز مديران روزانه (پروازي) نظرآباد و ديگر شهرستان هاي استان را متوجه شدم. مديران روزانه کساني هستند که در محل رياست خود زندگي نمي کنند و منزل در شهرهاي خوش آب و هوا و به اصطلاح توسعه يافته دارند. اين دوري گزيدن از مردم محل رياست، به جهت آن است که مبادا سکته و سرطان، خاطر عزيز و ژن خوب آنها و خانواده شان را آزرده خاطر کند. بيچاره مردم که منتظر امداد دولتي هستند. شوربختانه مدتي است به مهاجرت از زادگاهم البرز عزيز فکر مي کنم چون نه محيط زيستي براي آن مانده نه تدبير و مديريتي مردم مدارانه و اخلاقي.


حسين عسکري


25 آذر 1398


- به نقل از کانال البرزپژوهي https://t.me/alborzology


 


 





 


راه اندازي سه موزه، آرزوي ما است اما محوطه باستاني ازبکي را دريابيد!


حجت الاسلام فخرالدين صابري مديرکل ميراث فرهنگي، گردشگري و صنايع دستي استان البرز در 26 آذر 1398 در مراسمي دولتي که در فرهنگسراي هنر برگزار شد، از راه اندازي سه موزه در شهرستان نظرآباد خبر داد (خبرگزاري مهر). ايجاد اين موزه ها در محوطه باستاني ازبکي، خانه دکتر محمد مصدق (احمدآباد) و آسياب قديمي روستاي مهدي آباد وعده داده شده است. نکاتي در اين راستا قابل توجه است:


1. عاجزانه انتظار تاسيس يک موزه براي نگهداري و نمايش آثار محوطه باستاني ازبکي داشتيم که وعده سه موزه داده شد. ذوق مرگ شديم و اميدواريم که مصداق سنگ بزرگ نباشد!


2. از نظر هويتي، ضروري ترين مساله براي محوطه 9هزار ساله ازبکي، پيگيري ثبت آن در فهرست جهاني (يونسکو) است تا از حمايت هاي مالي و فرهنگي بين المللي هم برخوردار شود.


3. همچنان اثري از زيرساخت هاي حداقلي و ضروري همانند محل استقرار و استراحت گردشگران و سرويس هاي بهداشتي و. در محوطه باستاني ازبکي وجود ندارد.


4. اختلافات حقوقي با مالک زمين هاي اطراف محوطه باستاني ازبکي، به سرانجام قابل قبولي نرسيده و به طور قطعي حل نشده است.


5. تشکيلات ميراث فرهنگي در شهرستان نظرآباد، هنوز «نمايندگي» است و به «اداره» ارتقا پيدا نکرده است.


6. مخالفت صريح هيئت امناي قلعه احمدآباد (آرامگاه دکتر محمد مصدق) با تبديل اين مکان به موزه که در رسانه ها هم منعکس شده است.


7. چاره انديشي هاي علمي و روشمند براي مرمت و نگهداري آثار معماري محوطه باستاني ازبکي انجام نشده است. بدون تمهيدات لازم و ايجاد زيرساخت هاي ضروري، کشاندن گردشگران در نوروز هر سال به اين محوطه، بيشتر به تخريب آثار نفيس آن دامن زده است.


8. تخريب تعدادي از 54 اثر فرهنگي و تاريخي شهرستان نظرآباد به جهت عدم نظارت و حفاظت هوشمندانه نمايندگي ميراث فرهنگي، همچنان توسط عوامل طبيعي و اهل سود و سودا ادامه دارد. مسجد قاجاري نجم آباد از جمله اين آثار آسيب ديده در ماه هاي اخير است.


در پايان به وعده بزرگ و مهم آقاي مديرکل دل خوش مي کنيم و اميدواريم که اين قول توسعه زا، به زودي عملي شود. البته تاريخ 26 آذر 1398 را در تقويم فرهنگي خود يادداشت کرده و آن را از طريق رسانه ها مطالبه خواهيم کرد.


جمعي از فعالان فرهنگي شهرستان نظرآباد


27  آذر 1398


- به نقل از کانال البرزپژوهي https://t.me/alborzology


 


شهرستان نظرآباد اداره ميراث فرهنگي ندارد!


يادداشت هايي درباره تخريب مسجد قديمي نجم آباد در استان البرز




 



 


کمترين هدفش زدن ريشه هاي انقلاب اسلامي است.


يادداشت اسماعيل آل احمد (نويسنده و البرزپژوه) درباره سخنان نارواي ميهمان انجمني شبکه چهار سيما درباره بزرگان از جمله آيت الله سيد محمود علايي طالقاني (ره)


 


پيش از آن که سخن اصلي اين نوشتار را با مهماني چشمان مبارک شما مفتخر کنم خواهش مي کنم متن داخل گيومه را با کمي تأنّي بيشتر بخوانيد. «ديروز، حجتيه‌اي ها مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحه مبارزات، تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغاني نيمه شعبان را به نفع شاه بشکنند؛ امروز انقلابي‌تر از انقلابيون شده‌اند! ولايتي‌هاي ديروز که در سکوت و تحجر خود آبروي اسلام و مسلمين را ريخته‌اند و در عمل پشت پيامبر و اهل بيت عصمت و طهارت را شکسته‌اند و عنوان ولايت برايشان جز تَکَسُّب و تَعَيُّش نبوده است امروز خود را باني و وارث ولايت نموده و حسرت ولايت دوران شاه را مي‌خورند! راستي اتهام آمريکايي و روسي و التقاطي؛ اتهام حلال کردن حرام‌ها و حرام کردن حلال‌ها؛ اتهام کشتن ن آبستن و حليت قمار و موسيقي از چه کساني صادر مي‌شود؟! از آدم‌هاي لامذهب يا از مقدس‌نماهاي متحجر و بي‌شعور؟! فرياد تحريم نبرد با دشمنان خدا و به سخره گرفتن فرهنگ شهادت و شهيدان و اظهار طعن‌ها و کنايه‌ها نسبت به مشروعيت نظام کار کيست؟! کار عوام يا خواص؟! خواص از چه گروهي؟! از به ظاهر مُعَمَّمين يا غير آن؟! بگذريم که حرف بسيار است. همه اين‌ها نتيجه نفوذ بيگانگان در جايگاه و در فرهنگ حوزه‌ها است و برخورد واقعي هم با اين خطرات بسيار مشکل و پيچيده است. از يک طرف وظيفه تبيين حقايق و واقعيات و اجراي حق و عدالت در حد توان و از طرف ديگر مراقبت از نيفتادن سوژه‌اي به دست دشمنان، کار آساني نيست.»


بر روح ملکوتي آن مرد بزرگ، درود مي فرستم که بيست و يک سال پيش در 1367/12/3 پيامي خطاب به حوزويان فرستاد و آنان را از برخي دوست نمايان خطرناک برحذر داشت. اين پيام مرحوم امام راحل که بعدها به منشور روحانيت معروف شد هنوز و همچنان، تازه و خواندني و شنيدني است. فرقه هايي که در زمان آن مرحوم، جرأت نطق کشيدن نداشتند بيست سال بعد و به زعم اين که ديگر آب ها از آسياب افتاده است جوانکي را که روش پژوهشي اش مصداق آسمان و ريسمان است راه انداختند تا با کتابي سراسر آسمان و ريسمان، انقلاب مشروطه خواهي ايرانيان را محصول بابيت معرفي کند و چون جرأت ندارد انقلاب اسلامي را هم محصول آن فرقه بنامد و خود مرحوم امام را هم نتيجه پرورش همان فرقه بداند در نهايت لجن پراکني، بزرگ ترين انديشه سازان اين انقلاب مبارک را بابي معرفي کند از طالقاني و شريعتي تا بازرگان.


پررويي آناني که خودشان ساليان دراز است با نهان زيستي به حيات ننگين خود ادامه داده اند چيز عجيبي نيست بلکه عجيب، شبکه چهار سيما است که به چنين خباثت هايي مجال عرض اندام مي دهد. چرا چنين شبکه اي اجازه مي دهد تا فردي معلوم الحال در نهايت دروغ پراکني همه آن ارادت ها و صداقت هاي متقابل امام و طالقاني بزرگ را به تاييد سياسي تنزل دهد و هيچ خجالت هم نکشد. آيا واقعا امام، آيت الله طالقاني را فقط از نظر سياسي تاييد مي کرد؟! اشاره امام به شعار مردم در مراسم تشييع و تدفين آيت الله طالقاني ـ اي نايب پيغمبر ما جاي تو خالي ـ و تصريح بر رفتار مردم در بوسيدن کلنگي که با آن قبر آن مرحوم حفر شده بود صرفا تاييد سياسي است؟! چرا فردي که دست کم چندبار دروغ گويي اش از زبان بزرگان دانش و بينش اين مملکت شنيده شده است در شبکه چهار سيما مجال بيابد که کسي چون طالقاني بزرگ را بابي بشناساند؟! فيلم بلايي که او بر سر آقاي سيد مصطفي حسيني طباطبايي آورده به زبان خود آقاي حسيني طباطبايي در فضاي مجازي موجود است. دستخط مرحوم پروفسور سيف الدين نجم آبادي در سرزنش اين فرد موجود است. خاطره دکتر محمدعلي نجم آبادي ـ متولي مسجد و مقبره شيخ هادي در خيابان شيخ هادي تهران ـ از اين فرد و مراجعه اش به قبر مرحوم شيخ هادي و انداختن خودش بر روي قبر آن مرحوم و جفايي که او بر اين خاندان کرده است موجود است. اگر چنين فردي از اين همه خباثت، خجالت نمي کشد شبکه چهار بايد از اين اشتباهي که کرده خجالت بکشد و بداند که زدن آدم هايي مثل آيت الله طالقاني و ديگر بزرگان، کمترين هدفش زدن ريشه هاي انقلاب اسلامي است. فاعبتروا يا اولي الابصار!


 - به نقل از کانال البرزپژوهي: https://t.me/alborzology


 


هجمه انجمن حجتيه به ايمان شيعي نوانديشان البرزي در رسانه ملي


نظر پروفسور سيف الدين نجم آبادي درباره ميهمان انجمني رسانه ملي


پيوند بهاييت و انجمن حجّتيه عليه ايمان شيعي شيخ هادي نجم آبادي


 مطالب وبلاگ ساوجبلاغ پژوهي درباره شيخ هادي نجم آبادي


 


 


 




دادقم يوبن يوضر


سيد مقداد نبوي رضوي (نويسنده وابسته به انجمن حجتيه) همان کسي است که در 23 آذر 1398 با حضور در شبکه چهار سيما، به چهره هاي جريان نوانديشي ديني همانند آيت الله شيخ هادي نجم آبادي، آيت الله سيد محمود علايي طالقاني، دکتر علي شريعتي و. نسبت بابيگري داد و ناجوانمردانه و با استدلال هاي غير پژوهشي، ايمان شيعي آنان را زير سوال برد. او در اثناي سخنان نارواي خود، از شادروان پروفسور سيف الدين نجم آبادي (درگذشت  1395ش) نوه شيخ هادي و ايران پژوه و استاد نامدار دانشگاه هاي تهران و هيدلبرگ آلمان به عنوان يکي از منابع خود در شناخت علماي خاندان نجم آبادي نام برد. نامه فوق را پروفسور نجم آبادي در 17 فروردين 1394 پس از مطالعه يکي از يادداشت هاي بنده در وبلاگ ساوجبلاغ پژوهي درباره نبوي رضوي، مرقوم کرده است. عبارت «دادقم يوبن يوضر» در نامه فوق، صورت وارونه نام «مقداد نبوي رضوي» است.


حسين عسکري - 26 آذر 1398


- به نقل از کانال البرزپژوهي https://t.me/alborzology


 


پيوند بهاييت و انجمن حجّتيه عليه ايمان شيعي شيخ هادي نجم آبادي


هجمه انجمن حجتيه به ايمان شيعي نوانديشان البرزي در رسانه ملي


 مطالب وبلاگ ساوجبلاغ پژوهي درباره شيخ هادي نجم آبادي


 


 




 


 


. مبادا حجتيه اي ها همه چيزمان را نابود کنند!


شامگاه شنبه  23 آذر 1398 به طرز عجيبي «سيد مقداد نبوي رضوي» از اعضاي انجمن حجتيه، در برنامه تلويزيوني «چراغ مطالعه» در شبکه چهارم سيما ظاهر شده و با ژست پژوهشگري و تاريخداني، ضمن حمله غير روشمند به جريان نوانديشي ديني موجود در جهان تشيّع، به آنان اتهام بابيگري زد و ايمان شيعي شان را زير سوال برد. او در ميان سخنان نارواي خود آيت الله شيخ هادي نجم آبادي و آيت الله سيد محمود علايي طالقاني (دو فقيه نوانديش البرزي) را هم بي نصيب نگذاشت. البته کوروش علياني (مجري برنامه) چندين بار در اين گفت و گو، مقابل روش‌شناسي غلط، استدلال هاي ضعيف و آسمان - ريسمان کردن هاي غير پژوهشي نبوي رضوي ايستاد و به او اعتراض کرد. در برنامه مذکور، جنبش مشروطه خواهي ايرانيان و مدارس جديد، از دستاوردهاي بابيان دانسته شد؛ حتي دکتر علي شريعتي، مهندس مهدي بازرگان و ميرزا حسن رشديه تبريزي (بنيانگذار مدارس جديد در ايران) هم بابي پنداشته شدند (نگاه کنيد به نمودار زير که در صفحه 683 کتاب «انديشه اصلاح دين در ايران» نوشته مقداد نبوي رضوي چاپ شده است).


اين اتهامات ناروا، حرف‌هاي تازه‌اي نيست بلکه پيش از نبوي رضوي، افراد جهت داري چون تورج اميني (نويسنده بهايي مقيم کرج) بخشي از اين اتهامات را در سايت هاي بهايي طرح کرده بودند. جالب توجه است که در روزگار ما، تِز و آنتي تز (بهاييت و انجمن حجتيه) در مقابله با جنبش مشروطيت و انديشه اصلاح ديني با هم متحد و هم نظر شده اند. مصاحبه نبوي رضوي دانش آموخته مدرسه علوي تهران با مجله انديشه پويا (شماره 48، دي و بهمن 1396) سندي محکم بر گرايش او  به انجمن حجتيه است. در صفحه 88 آن مجله، نبوي رضوي گفته است: «من ابايي ندارم که بگويم با انجمن حجتيه ارتباط دارم و نزد ايشان مي‌روم. نام برخي بزرگان ايشان را که در زمينه تاريخ به من اطلاعاتي داده اند در اين کتاب (انديشه اصلاح دين در ايران) آورده ام و در پژوهش هاي بعدي نيز خواهم آورد.» همچنين او در نوشته هايش، با احترام و شيفتگي از شيخ محمود حلبي (بنيانگذار انجمن حجتيه) و ديگر چهره‌هاي مشهور انجمن ياد کرده است.


بي ترديد چنگ انداختن به چهره درخشان بزرگاني چون نجم آبادي و طالقاني و خدشه در ايمان شيعي آنان نه تنها براي انجمن حجتيه محبوبيت و مشروعيتي دربرندارد؛ بلکه آنها را در حوزه‌هاي دين و دانش منفورتر خواهد کرد. اين يادداشت را با توصيه اي از امام خميني (ره) درباره خطر نفوذ انجمن حجتيه به پايان مي برم. ايشان خطاب به فقهاي شوراي نگهبان قانون اساسي فرموده اند: «حواستان را جمع کنيد که نکند يک مرتبه متوجه شويد که انجمن حجتيه اي ها همه چيزتان را نابود کرده اند.»


حسين عسکري - 25 آذر 1398


- به نقل از کانال البرزپژوهي https://t.me/alborzology


 


نظر پروفسور سيف الدين نجم آبادي درباره ميهمان انجمني رسانه ملي 


 مطالب وبلاگ ساوجبلاغ پژوهي درباره شيخ هادي نجم آبادي


 



نمودار فوق در صفحه 683 کتاب «انديشه اصلاح دين در ايران» نوشته سيد مقداد نبوي رضوي چاپ شده است 


 


 


 


 


از نور معرفت تا چراغ مطالعه 


يادداشت عليرضا آقاجان (دانشجوي کارشناسي ارشد کلام تطبيقي) در واکنش به سخنان نارواي مهمان انجمني شبکه چهار سيما درباره آيت الله شيخ هادي نجم آبادي و آيت الله سيد محمود علايي طالقاني




 


از راست: آقاي عليرضا آقاجان، استاد دکتر غلامحسين ابراهيمي ديناني، آقاي اسماعيل آل احمد، 29 آذر 1398 


 


شنبه 23 آذر 98 چراغ مطالعه اي در بيابان بي آب و علف حجتيه به همت!!! شبکه چهار سيما روشن شد و باز، خار مغيلاني خودنمايي کرد و تلاش مذبوحانه اي کرد براي فرو رفتن به پاي ابوذر زمان؛ دست و پايي زد براي تبعيد ابوذر به بيابان ربذه اما خار بيابان حجتيه کجا و دست انداختن به نور قدسي دره هزار فانوس طالقان کجا. امثال مقداد نبوي رضوي ها سالهاست خواسته اند خميني و ياران او را با نگاه متحجرانه خويش در بيابان خالي از تفکر خود به زنجير بکشند. نهان زيست، شيخ هادي مجتهد عاقل خاک نشين تحرير العقلا نيست بلکه متحجران انجمن حجتيه اند که بعد از تلاش هاي وسيع ضد نظام مقدس جمهوري اسلامي با نهان زيستي حقيرانه، تيشه به ريشه انقلاب اسلامي مي زنند. کار را به جايي رسانده اند که در سيماي جمهوري اسلامي به مرد بزرگي همچون سيد محمود طالقاني تعرض مي کنند. آنان که هيچ اند و ارزش خطاب ندارند اما مورد خطاب اين نوشته شبکه چهار سيما است که از معرفتي که امثال استاد ابراهيمي ديناني در آن درس معرفت مي دهند چگونه به چراغ مطالعه اي اين چنين حقير رسيده است. امروز با صديق ارجمند - آل احمد عزيز - خدمت استاد ديناني رسيديم. وقتي از اين تعرض به طالقاني شريف سخن به ميان آوردم برآشفت و با حسرتي عميق فرمود: «من طالقاني را ديده بودم او يک انسان قدسي بود؛ او همه اش قدس بود.» آري! شبکه فرهيختگان بهتر است اين پاسداران معرفت را دريابد نه غارتگران انديشه را.


 


يادداشت انتقادي اسماعيل آل احمد درباره سخنان مقداد نبوي رضوي


هجمه انجمن حجتيه به ايمان شيعي نوانديشان البرزي در رسانه ملي


نظر پروفسور سيف الدين نجم آبادي درباره ميهمان انجمني رسانه ملي


پيوند بهاييت و انجمن حجّتيه عليه ايمان شيعي شيخ هادي نجم آبادي


 مطالب وبلاگ ساوجبلاغ پژوهي درباره شيخ هادي نجم آبادي


 



 


 



 


«ينگي امام» روستاي تاريخي متعلق به دوره صفوي از توابع شهرستان ساوجبلاغ واقع در استان البرز است که اکنون در محدوده شهر هشتگرد قرار دارد. اين روستا در دوره صفويه، بارويي چهار ضلعي و بلند داشته که در هر ضلع آن چهار برج نگهباني وجود داشت. اکنون آثاري از سه برج و بخشي از باروي اين روستا برجاي مانده است. سه اثر تاريخي شامل بقعه دو امامزاده، کاروانسرا و تپه تاريخي در ينگي امام وجود دارد که در سال هاي 1377 و 1379ش در فهرست آثار ملّي ايران به ثبت رسيده است. «يِنگي» در گويش ترکي ساوجبلاغي به معناي تازه و نو است. وقتي در اوايل قرن يازدهم هجري قمري گنبدي مشترک بر فراز مزار امامزادگان هادي و علي النقي از نوادگان امام موسي کاظم عليه السلام ساخته شد از آن پس به آن ينگي امام (= امامزاده نو) اطلاق گرديد. اين روستا در روزگار قاجار در رديف املاک صدر اعظم ميرزا علي اصغر خان اتابک (درگذشت 1325ق) ملقب به امين السلطان بوده که پس از مدتي به ميرزا علي خان امين الدوله (درگذشت 1322ق) صدر اعظم بعدي واگذار شده است. امين السطان به هنگام صدارت، بقعه امامزدگان ينگي امام را مرمت کرد. سنگ قبري به تاريخ 1072ق در ورودي صحن امامزادگان قرار دارد و تاريخ مندرج بر روي ضريح چوبي مربوط به سال 1354ق است. تپه ينگي امام در جنوب غربي روستا و در شمال جاده کرج - هشتگرد واقع شده است. براساس کاوش هاي باستان شناختي، اين تپه 18 متري متعلّق به دوره ايلخانيان است. کاروانسرا يا مهمانخانه چهار ايواني ينگي امام بنايي است منسوب به شاه عباس صفوي (درگذشت 1038ق) که در کنار تپه تاريخي ساخته شده است. طول خارجي آن 69 متر و عرض آن 60/67 متر است. اين کاروانسرا در سه دوره صفويان، پيش از حکومت محمد شاه قاجار (درگذشت 1264ق) و مقارن با نخستين سفر ناصرالدين شاه قاجار (درگذشت 1313ق) به فرنگ رونق داشته و در بيشتر سفرنامه هاي ايراني و خارجي روزگار قاجار از اين کاروانسرا ياد شده است. کاروانسراي ينگي امام به هنگام حکومت مظفرالدين شاه قاجار (درگذشت 1324ق) دچار حريق شده و پس از آن متروک ماند. در رويدادهاي مربوط به نهضت مشروطه خواهي ايرانيان، از اين کاروانسرا به عنوان پايگاه قواي مسلح دولتي و مشروطه خواه استفاده شده است.


منابع: پرويز ورجاوند، سرزمين قزوين، ص 115؛ ابوالقاسم حاتمي، آثار تاريخي ساوجبلاغ و نظرآباد، ص 176؛ سفرنامه ميرزا محمدحسين فراهاني، ص 14؛ شماري از بقعه ها، مرقدها و مزارهاي استان تهران و البرز، ج 1، ص 279؛ فصلنامه گلستان هنر، ش 11، ص 26؛ ويژه نامه پژوهش هاي باستان شناسي استان تهران در سال 1385، ص 53؛ سفرنامه يوشيدا ماساهارو، ص 230؛ علي ديوسالار (سالار فاتح)، فتح تهران و اردوي برق، ص 81؛ خاطرات حاج سياح يا دوره خوف و وحشت، ص 203.


- اين مقاله يکي از مدخل هاي جلد شانزدهم دايره المعارف تشيّع است که زير نظر استادان بهاءالدين خرمشاهي و کامران فاني منتشر مي شود.


- نشر نخست اين مقاله در: حسين عسکري، «روستاي صفوي در استان البرز»، ماهنامه قاف البرز، ش 5، دي 1398، ص 8.


 


 




 


 


اين روزها به درخواست شوراي اسلامي نجم آباد، در حال نگارش کتاب «روستازادگان دانشمند» هستم. کتابي درباره زندگي، زمانه و آرمان هاي حدود 70 تن از مشاهير برخاسته از روستاي تاريخي نجم آباد از توابع استان البرز که از شهرت ملي و بين المللي برخوردارند. اين کتاب، چهار فصل دارد: فصل اول) معرفي نجم آباد؛ فصل دوم) نام آوران خاندان نجم آبادي؛ فصل سوم) نام آوران خاندان هاي دبيران و سحبان؛ فصل چهارم) ديگر چهره ها. اميدوارم در بهار سال 1399 طي آييني با حضور بزرگان خاندان هاي ياد شده، از اين کتاب که داراي اسناد و تصاوير متعددي است، رونمايي شود.


حسين عسکري - 15 دي 1398


- به نقل از کانال البرزپژوهي https://t.me/alborzology


 


 




 


 


17 دي 1346 سالروز مرگ دردناک جهان پهلوان غلامرضا تختي است. او در اواخر عمر با گرايش به جبهه ملي، در صف مخالفان حکومت پهلوي قرار گرفت. از اين منظر با آيت الله سيد محمود علايي طالقاني فقيه مبارز و نوانديش البرزي در يک سنگر بود. در عکس فوق که مربوط به سال هاي پيش از پيروزي انقلاب اسلامي است، آيت الله طالقاني در مسجد هدايت تهران با اهداي قرآن کريم از تلاش هاي اجتماعي تختي تقدير کرد. اين دو شخصيت که از علاقه مندان به دکتر محمد مصدق به شمار مي روند، پس از درگذشت او در 14 اسفند 1345، بر مزار او در روستاي احمدآباد از توابع شهرستان نظرآباد واقع در استان البرز حاضر شدند. تختي در چهلم مصدق (بهار 1346ش) با وجود تهديدات ساواک به احمدآباد آمد. در حالي که گروهي از کارگران کارخانجات نساجي مقدم با سازماندهي سرهنگ علي اکبر مولوي رييس بي رحم و مخوف ساواک تهران به مدفن مصدق آورده شده بودند تا ضد مصدق و مصدقي ها و سلامتي محمد رضا شاه پهلوي شعار دهند و دعا کنند. بين آمدن او به احمدآباد و مرگش، فاصله چنداني نيست.


حسين عسکري


17 دي 1398 - مشهد مقدس


- به نقل از کانال البرزپژوهي https://t.me/alborzology


 


 



 


 


 


شوراي شهر هشتگرد عطر فضيلت گرفت


 


حسين جوادان 


فعال فرهنگي و عضو شوراي اسلامي شهر هشتگرد


 


روز سه‌شنبه اول بهمن 1398 روزي فراموش نشدني در پارلمان شهري هشتگرد بود. دو دانشمند سترگ که هر دو ريشه در خاک هنرخيز البرز دارند، کريمانه و متواضعانه دعوت نمايندگان مردم را پذيرفتند و با حضور در جلسه رسمي شوراي اسلامي شهر هشتگرد به اين نهاد مردمي عطر و بوي فضيلت و فرهنگ دادند.  پروفسور حکمت‌اله ملاصالحي استاد دانشگاه تهران و بنيانگذار دانش فلسفه باستان شناسي در ايران و دکتر حسين عسکري نويسنده و البرزپژوه نامدار با حضور پر خير و برکت خود، مشعل فرهنگ و هنر را در هشتگرد، مرکز شهرستان تاريخي و فرهنگي ساوجبلاغ فروزان کردند. اعضاي شورا هم به خود مي‌باليدند که افتخار ميزباني از چنين ميهمانان فرهيخته‌اي را دارند و هم بي‌تاب بودند تا ببينند اين دو استاد فرزانه چه ارمغان و پيامي برايشان دارند.


استاد ملاصالحي از وم تناسب معماري با فرهنگ و هويت ايراني و اسلامي گفت و مسئوليت مهم شهرداري‌ها در ساماندهي به نماي ساختمان‌ها و مناظر شهري را گوشزد کرد و يادآور شد که علت آرامش و نشاط انسان در جايي چون ميدان نقش جهان، به دليل نسبت معماري آن ميدان باشکوه با ريشه‌ها و اصالت‌هاست. ايشان مقوله درختکاري خصوصاً در حاشيه آزادراه کرج - قزوين را يک امر حياتي دانست و مرمت و بازگشايي محوطه باستاني ينگي‌امام و ساخت فضاهاي فرهنگي و عمومي در اطراف آن بر پايه نظرات کارشناسي و بهره‌گيري از طرح‌هاي نخبگان در حوزه باستان‌شناسي و شهرسازي و تبديل اين گوهر درخشان باستاني به يک مرکز بزرگ فرهنگي را مسئوليت و تکليفي مهم براي مديريت شهري دانست. ايشان همچنين برپايي و برگزاري همايش‌ها و جشن‌هاي فرهنگي و هنري را موجب افزايش نشاط اجتماعي و ايجاد احساس آرامش و رضايت‌مندي در شهروندان و ايجاد حس تعلق خاطر آنان به محيط زندگي خود قلمداد کرد.


دکتر حسين عسکري که عمر خود را صرف پژوهش در حوزه البرزشناسي کرده است، از برگزاري موفق نخستين جشنواره فرهنگي هنري شهر هشتگرد تمجيد کرد و استمرار اين رويداد بزرگ را خواسته و انتظار به حق هنرمندان برشمرد و به نمايندگان مردم در پارلمان شهري هشتگرد يادآور شد که اهميت هشتگرد به عنوان مرکز منطقه ساوجبلاغ تاريخي، ايجاب مي‌کند که در تصميم‌گيري‌ها، نگاه را از مرزهاي سياسي و محدوده قانوني هشتگرد بر روي کاغذ فراتر ببريم و در تصميمات فرهنگي خود، تمامي پهنه ساوجبلاغ تاريخي و کهن را در نظر داشته باشيم. اين پژوهشگر و استاد دانشگاه همچنين به وم تاليف کتابي در خصوص تاريخ هشتگرد اشاره کرد و افزود که اين اقدام ضروري موجب گشايش باب آشنايي امروزيان و آيندگان با اين سرزمين تاريخي و همچنين فتح بابي براي تبادل نظر و ثبت آراء مختلف در اين زمينه است. وي در ادامه خواست که از اهميت افراد و اماکن مهم در شهر هشتگرد که به هر شکل، اهميت و اعتباري در طول تاريخ داشته‌اند غافل نباشيم و بزرگاني نظير استاد عباس براتي‌پور که ريشه در اين شهر دارند را پاس بداريم و با نصب لوح راهنما و نگارش توضيحات لازم در مقابل برخي بناها نظير امامزاده ينگي‌امام، کاروانسرا و تپه باستاني ينگي‌امام، تپه تاريخي هشتگرد، امامزاده جعفر، مسجد جامع هشتگرد و بناهايي از اين دست، شهروندان را با داشته‌هاي تاريخي خود آشنا کنيم و از اين راه، تفاخر و تعلق خاطر آنان به زادبوم خود را تقويت کنيم. عسکري در پايان، تعيين يک روز به عنوان روز فرهنگي هشتگرد را ضروري برشمرد و خواستار پيشنهاد چنين روزي بر پايه مطالعات مستند و تصويب آن در شوراي فرهنگ عمومي شد تا بتوان هرساله در چنين روزي همايش‌هايي براي معرفي تاريخ و فرهنگ هشتگرد و ارائه دستاوردهاي فرهنگي شهروندان و حضور ساير هم‌ميهنان در هشتگرد براي آشنايي با گذشته و حال اين شهر تاريخي برگزار کرد.


شهردار و اعضاي شوراي اسلامي شهر هشتگرد با اشتياق زايدالوصفي، رهنمودهاي اين فرزانگان را به سمع قبول شنيده و بر لوح جان حک نمودند و خداي منان را بر اين نعمات ارزنده شکر کردند و برآن شدند تا براي جامه عمل پوشاندن به اين پيشنهادهاي حياتي و ارزنده، دست ياري به هم دهند و آستين همت را بالا زنند، چرا که حکيم خردمند طوس، فردوسي بزرگ فرمود:


به دانش گراي و بدو شو بلند


چو خواهي که از بد نيابي گزند.




- به نقل از کانال البرزپژوهي https://t.me/alborzology


 


 





 


لطفاً سري به هشتگرد بزنيد.


شهرداري هشتگرد در اقدامي قابل تحسين، اثرگذار و ماندگار، نمادهايي از ظروف سفالين محوطه باستاني خوروين مربوط به هزاره دوم پيش از ميلاد مسيح و تپه ينگي امام متعلق به دوره ايلخانيان را در ميدان هاي اصلي شهر هشتگرد نصب کرده است. اين حسن سليقه، نشانگر کتابخواني و آگاهي تاريخي متوليان اين امر است. به فاصله کمي از هشتگرد، شهرستاني به نام نظرآباد، ميراث دار مدنيت و فرهنگ 9000 ساله اي در محوطه باستاني ازبکي است. محوطه اي که از شهرت ملي و جهاني برخوردار است و چند سالي است بحث ثبت آن در فهرست ميراث فرهنگي جهاني يونسکو مطرح شده است. در شهرستان 160 هزار نفري نظرآباد، از نصب طرح هاي حجمي از سفالينه ها و ديگر يافته هاي ارزشمند باستاني محوطه ازبکي خبري نيست که نيست. آيا اين برهوت فرهنگي، نشانگر فقدان آگاهي تاريخي و فرهنگي مسئولين اين شهرستان مظلوم نيست؟


حسين عسکري


6بهمن 1398


- به نقل از کانال البرزپژوهي https://t.me/alborzology


 


 


نماد برگرفته از آثار محوطه باستاني خوروين (هزاره دوم پيش از ميلاد مسيح) که در يکي از ميدان هاي شهر هشتگرد نصب شده است.


 




نماد برگرفته از آثار تپه تاريخي ينگي امام (دوره ايلخانيان) که در يکي از ميدان هاي شهر هشتگرد نصب شده است.




 


 




 



 


از نزديک کردن مرزهاي علم و دين تا کتاب سوزي سفيهانه


استاد اسماعيل يعقوبي


 (نويسنده و البرزپژوه) 


همواره مبلغان ديني و فرهيختگان حوزه علميه قم در اين چند دهه اخير (هفتاد ساله) از آنجا که سعي و تلاشي همه جانبه را براي نزديک کردن مرزهاي علم و دين و از همه با اهميت تر محو کردن جدايي حوزه و دانشگاه از خود بروز داده اند و شخصيت هايي مانند شهيد مطهري و شهيد بهشتي و شهيد مفتح و. تلاش مي کردند تا فکر جوان معاصر دانشگاهي و آشنا با علم و فرهنگ و فلسفه امروزي را با دين آشنا سازند و اين ادعا را به اثبات برسانند که عليرغم تفکر غرب گرايي و مخالفان و مغرضان دين ستيز، اسلام ديني کامل و همه جانبه نگر و منطقي و عقل گراست و پيامبر اسلام منادي علم و معرفت و تفکر و تعقل است و با برشمردن آن همه کتاب ها و آثار علمي که از بزرگان و دانش اندوزان و دانشمندان و دانشوران و به رخ کشيدن پزشکان و عالمان علوم تجربي و رياضي و. چون بيروني و خوارزمي و شيخ الرئيس و رازي و. به جهانيان و اين ادعا که قرنها مسلمانان داعيه دار علم و ايرانيان در علم پروري سري در ميان سرها داشته اند و خصوصاً مسلمين درعلم پزشکي به فرموده پيامبر خويش رفته اند که: العلم علمان علم الاديان و علم الابدان!


و بالاخره در ميان اين همه فخر و افتخار و خوش خراميدن و چشم جهانيان را به خويش معطوف کردن و دهاني به درازاي فلک گشودن در هر کوي و برزن و کتاب و دفتر و رسانه ملي صدا و سيما و وقت عزيز خلايق را به اين جملات معطل کردن که: ما مسلمانان قرنها پيشتازان علم و دانش بوده ايم و غربيان هر چه از اين ميان دارند جز آن که ريزه خواران اين درگاهند و به هر جا که رسيده اند از اين ميراث به ارث برده اند! و گاه برخي از اين گفتار هم عبور کرده آنان را نه تنها ميراث دار علوم مسلمين نمي دانند که غربيان را ان و سارقان علم مسلمين معرفي مي کنند! و آن همه تمسخر و سياه نمايي قرون وسطاي غربي که چه کتابها و آثار علمي و چه تعداد دانشمندان و متفکراني که توسط کليسا سوزانده شد و تاريخ را به گواه گرفتن و مقامات کليسا را ابله و نادان معرفي کردن !آري به ناگاه در اين هياهو و غوغا و فغان و فرياد از تاريخ کتاب سوزي دوره ميانه و به سخره نگريستن تاريخ علم سوزي و پيکر دانشمندان را بر دار کردن و. از اين نمد کلاهي براي خويش دوختن که: ما طاوس عليين علميم!


مردي در لباس علم و فقاهت و حوزه قم و مدعي علم طب اسلامي! که به گفته برخي معتقدان به ساحت منيع علمي ايشان و شنيده ها که ايشان ده ها هزار روايت طب اسلامي را فراهم آورده! يک کتاب در علم پزشکي را با صلوات بر پيامبري که مبشر علم و دانش بود «به آتش کشيد» آري اين خبر درست است و آن چنان روح و دل يک انسان شيفته علم را مي آزارد و دود تعجب از سر آدمي بر مي خيزد که: آيا آن همه ادعاها در پيوند علم و دين و نگاه مطهري ها و بهشتي ها و مفتح ها و باهنرها در نقد قرون وسطا و کتاب سوزي کليسا و. اگر درست باشد و بعد از چهل سال از گذشت دوران انقلاب فرهنگي چه شده که در حوزه علميه قم توسط يک چنين کسي که مدعي علم است بايد کتابي علمي سوزانده شود و هيچ صداي اعتراضي در مقابل اين عمل وقيحانه کاملاً ضد علمي و اسلامي صورت نگيرد. اين عمل به قدري وقيحانه است که آبروي حوزه و مدار و مبناي علمي آن را تهديد مي کند و زخمي جان کاه، بر قامت سنت علمي مسلمانان خصوصاً حوزه علميه قم وارد مي آورد. حقير اين عمل وقيحانه و از سر جهل را سخت محکوم مي کنم و با تمام وجودم از کيان سنت حوزوي شيعي دفاع کرده از مسولان امر مي خواهيم که با عامل چنين عمل سفيهانه اي سخت برخورد کنند.


اسماعيل يعقوبي


 6 بهمن 1398


- به نقل از کانال البرزپژوهي https://t.me/alborzology


 



درباره کتاب هاريسون


پروفسور تينسلي رادلف هاريسون 18 مارس 1900تا 4 اوت 1978 ميلادي در 15سالگي از دبيرستان فارغ التحصيل شد و وارد دانشگاه ميشيگان شد بعد به دانشگاه جان هاپکينز رفت و تخصص دانشگاهي خود را در بيمارستان بنت بريگ هام در بوستون گذراند. کتاب «اصول طب داخلي» او يکي از مهمترين و اصلي ترين منابع درسي طب داخلي است. اين کتاب در 1950 منتشر شده و ويرايش بيستم آن در 2018 متتشر گرديده است. اين کتاب موضوعات فراواني مانند عصب شناسي تا بيماريهاي عفوني را شامل مي شود. اين کتاب اخيرا توسط آقاي تبريزيان که مدعي طب اسلامي است در قم به آتش کشيده شد!


 


 





 


شب شعر فجر و تجليل از استاد عباس براتي پور شاعر فرهيخته هشتگردي


ساوجبلاغ - تهمينه حيدري - خبرنگار رومه عصر توسعه




مراسم شب شعر فجر و تجليل از شاعر هشتگردي استاد عباس براتي پور با حضور علي شجري پور رييس کميسيون فرهنگي شورا، مسولين، شاعران و اعضاي انجمن ادبي شهرستان ساوجبلاغ در فرهنگسراي امام علي (ع) هشتگرد برگزار شد. در ابتداي مراسم دکتر حسين عسگري پژوهشگر ساوجبلاغي که عمر خود را صرف پژوهش در حوزه البرزشناسي کرده است سخنراني و به پيشينه تاريخي و مذهبي شهر هشتگرد و دلايل نامگذاري آن اشاره کرد و افزود: خوشبختانه با حمايت شهرداري و شوراي اسلامي اين شهر، تاليف کتاب «تاريخ هشتگرد» آغاز و مطالب مشروحي از وجه تسميه، پيشينه و مشاهير شهر در آن موجود خواهد بود. حسين جوادان عضو شوراي اسلامي شهر هشتگرد، هدف از برگزاري شب شعر فجر را بازخواني و تجليل از سروده هاي نفيس شاعران شهرستان در خصوص دهه مبارک فجر دانست و گفت: شهر هشتگرد مرکز شهرستان هنرمندپرور ساوجبلاغ هميشه شاهد اولين ها بوده و اينک اولين شب شعر فجر نيز با همکاري شوراي اسلامي و شهرداري هشتگرد و اداره فرهنگ و ارشاد اسلامي در اين شهر با استقبال خوب هنرمندان و شاعران برگزار گرديد. جوادان گفت: ترغيب جوانان و نوجوانان به شعر گويي، ارتقاء فرهنگ کتابخواني، تجليل از پيشکسوتان و نيز گردهم آيي شاعران انقلابي و آييني از اهداف ديگر اين مراسم بوده است. وي در خصوص ايده برگزاري مراسم افزود: چندي پيش استاد حسين عسکري که تاليفات فراواني نيز در حوزه ساوجبلاغ پژوهي دارند مطلبي با عنوان «سرهنگ ساوجبلاغي که شاعر شد» در يکي از نشريات چاپ نمود و اين مطلب شروعي براي آشنايي و مصاحبه با استاد عباس براتي پور شاعر برجسته آييني و مذهبي گرديد که خود را ساوجبلاغي و اهل هشتگرد دانسته است.


 عباسعلي براتي پور که به عباس براتي پور شهرت يافته پس از مهاجرت خانواده از هشتگرد، در سال 1322 در تهران متولد شد. وي سومين فرزند خانواده شش نفري است. پس از اتمام دوران دبستان و دبيرستان در سال 1341 به استخدام نيروي هوايي درآمد و در سال 1342 به کشور آمريکا براي گذراندن دوره فني اعزام شد. در سال 1355 نيز براي بار دوم اعزام و دوره تکميلي الکترونيک را طي کرد. در مدت سه سالي که در دو نوبت در خارج تحصيل مي‌کرد دوره‌هاي مختلف آموزشي و مشاوره را نيز گذراند. در طول خدمت بيشتر به آموزش زبان و الکترونيک مشغول بود تا اينكه در سال 1372 با درجه سرهنگي بازنشسته شد. مدارک تحصيلي وي در رشته زبان و الکترونيک معادل ليسانس است. گفتني است، براتي پور علاقه به ادبيات و شعر را از اواخر دوران دبيرستان در خود يافت و متون ادبي و شعر را زياد مطالعه مي‌کرد. در سال 1388 که به عضويت کتابخانه مجلس شوراي ملي (آن زمان) درآمد، فرصتي يافت که مطالعه کتاب‌هاي سودمند ادبي را در برنامه روزانه خود قرار دهد و در اين مدت به سرودن شعر نيز بپردازد و حتي زماني که وي در خارج تحصيل مي کرد، از سرودن شعر و فکر روي شعر غافل نبود.


 استاد براتي پور در شب شعر فجر شهرستان ساوجبلاغ، از اصالت هشتگردي خود سخن گفت و آن را سبب افتخار دانست. استاد براتي پور در تشريح نقل مکان خانواده از هشتگرد به تهران، شغل نظامي پدر را دليل اين مهاجرت عنوان کرد و از برگزارکنندگان مراسم تقدير نمود. استاد مصطفي محدثي خراساني، استاد اسماعيل اميني و استاد فريبا يوسفي از شاعران برجسته معاصر نيز ميهمانان اين برنامه بوده و به شعرخواني پرداختند.


 



رومه پيام آشنا، ش 714


سرهنگ ساوجبلاغي که شاعر شد


 



 


نکوداشت شاعري نامدار که ريشه در هشتگرد دارد 


در روز 24 بهمن 1398 با برنامه ريزي شورا و شهرداري هشتگرد و همکاري انجمن ادبي ستاک، آيين نکوداشت جناب استاد عباس براتي پور شاعر شناخته شده کشوري که ريشه در شهر هشتگرد دارد، در فرهنگسراي امام علي عليه السلام برگزار شد. در اين آيين، آقايان دکتر اسماعيل اميني، مصطفي محدثي خراساني، اسماعيل آل احمد، مهراب حيدري، صادق بابکان و سرکار خانم فريبا يوسفي و چند تن از شاعران جوان ساوجبلاغي شعر خواندند و سخن گفتند. در پايان، حسين جوادان، گفت و گويي شنيدني با استاد براتي پور رقم زد. بنده هم در آغاز اين آيين گرم و صميمي، مروري تاريخي بر خاستگاه استاد براتي پور يعني شهر هشتگرد داشتم. آقايان عبدالله باکيده، حميدرضا نادري، علي آقامحمدي، رسول انصاري، علي شجري پور و قدرت الله صيادي نيز از ديگر ميهمانان اين مراسم بودند. در مجموع شبي خوش و خاطره انگيز بود. 


حسين عسکري  - 25 بهمن 1398 


- به نقل از کانال البرزپژوهي https://t.me/alborzology


 






رومه عصر توسعه، سال ششم، دوشنبه 28 بهمن 1398، ش 554، ص 5.


 




 



سال 1365 که به تازگي از خيابان آيت الله طالقاني نظرآباد (کوچه نوزده يا همان کوچه حمام نه) به شهرک سيدجمال الدين (خيابان اصلي، کوچه بن بست اول، نبش خياطي رضا، روبه روي داروخانه) کوچ کرده بوديم خاطره اي به يادماندني از استاد شجريان در دل و جان نويسنده اين سطور، رقم خورد. با صداي او پيش از اين از طريق راديو و تلويزيون که فقط يک شبکه نيمه وقت داشت -  شبکه يک - آشنا بودم. پدرم از سفر کوتاهش به کرج، يک جلد گلستان سعدي و کاست نوا و مرکب خواني استاد شجريان را سوغات آورد. گلستان را انتشارات اميرکبير در قطع جيبي به تصحيح مرحوم محمدعلي فروغي، چاپ کرده بود. روي جلد آن با نستعليقي زيبا و مورب نوشته بودند:


سعديا! مرد نام نميرد هرگز


مرده آن است که نامش به نکويي نبرند


گلستان اين مرد بزرگ را به سه جهت مي پرستم. يکي بابت عظمت خود اين کتاب و خود آن مرد بزرگ. قطره اي از حيرتم در برابر اين عظمت را در مقدمه ام بر گلستان به خط استاد امير اصغري آورده ام (ساوجبلاغ: رهام انديشه، چ1، 1389). ديگري بابت خاطره اي که پدرم در نوجواني برايم با سوغات آوردن گلستان ساخت. سومي هم همنامي اين کتاب با مادرم. زني که هم جسم مرا پروريد و هم نخستين آموزگار قرآنم بوده است. تنشان به ناز طبيبان نيازمند مباد. نوا و مرکب خواني، طرح جلدي عجيب و سحرآميز و سکرآور دارد. دالاني تودرتوبا سقفي محرابي که در انتها به تختي مي رسد که چند ساز بر آن نهاده اند. رنگ ليمويي و سبز آن طرح جلد به طرزي عجيب، بيننده را به معماري آرام بخش ايراني - اسلامي پرتاب مي کند. نستعليق زيبا و چليپاي استاد بيژن بيژني هم جان چشمان آدمي را به سماع وامي دارد. در چين و شکن اين عشق دوران نوجواني، بارها و بارها در اين گوشه و آن گوشه از قزوين و کرج تا تهران و قم کوشيدم تا هر آنچه از صداي آسماني استاد، منتشر مي شود تهيه کنم و در حال و هواي آن غرق شوم. نقل همه خاطرات اين دوران را به مجالي ديگر مي سپارم و شما را فقط ميهمان دو خاطره مي کنم.


خاطره اول


در کمال ناباوري شنيدم که استاد شجريان در باشگاه شهيد جويني هشتگرد به مدت سه شب برنامه اجرا خواهند کرد. از پنج شنبه هشت مهر 1378 تا شنبه دهم مهر.عزيزي وعده کرده بود تا دست اندرکاران تنها نشريه محلي آن دوران - تصوير ساوجبلاغ - را با بليت رايگان، ميهمان اين برنامه کند اما ديدم دارد زمان مي گذرد و خبري نيست. به چند جا مراجعه کردم. فايده اي نداشت. به لوازم التحريري آقاي سالمي در خيابان اصلي هشتگرد رفتم و بليتي را به هزار و پانصد تومان خريدم. براي روز سوم - شنبه دهم مهر - توانستم خودم را به برنامه استاد برسانم. ورزشگاه پر از زن و مرد بود و نفس کسي درنمي آمد. استاد و گروه همراهشان به اجرا پرداختند. همايون هم براي بار نخست در اين برنامه خواند. برخي آوازها و تصنيف ها تکراري و برخي هم تازه بود و در پايان هم استاد به اصرار مردم، مرغ سحر را خواند. بخش هاي تازه اين اجرا را شرکت دل آواز در کاست «آهنگ وفا » در سال 1379 منتشر کرد. از آن برنامه چنان استقبال شد که دو روز ديگر هم تمديد شد يعني يک شنبه و دوشنبه. درآمد آن اجرا هم به دانش آموزان بي بضاعت ساوجبلاغ تقديم شد. آقاي جعفر گلباز هم وقتي خواست براي تبليغات انتخاباتي اش براي نمايندگي مجلس شوراي اسلامي، کتابچه فعاليت هاي خود را چاپ کند «آهنگ وفا» را عنوان آن قرار داد.


خاطره دوم


خريد باغي بيست هکتاري در اطراف هشتگرد به وسيله استاد، حسابي مرا به تکاپو انداخته بود تا هر طور که هست خودم را به ايشان برسانم و از نزديک ايشان را در آغوش بکشم. سيد حميد به ديدار ايشان رفته بود و پذيرفت که من و محمود را هم دوباره به آنجا ببرد. با پژوي 405 سيد و پس از طي مسير پر از چاله چوله روستايي به در ورودي باغ استاد رسيديم. دروازه ماشين رو باز بود. سيد در مسير به نقل از فرزند پيشکار بومي استاد، مرتب اصرار مي کرد که استاد از ها خوشش نمي آيد. اصرار سيد مرا واداشت به رغم ميل باطني ام هنگام پياده شدن از ماشين، لباس روحانيت را از تنم دربياورم. با احتياط از دروازه وارد باغ شديم. به نخستين کسي که ما را در باغ ديد دليل ورودمان را گفتيم. او گفت: استاد در موتورخانه مشغول تعمير موتور آب است. استاد با تأخيري که برايم حسي بد ايجاد کرده بود از موتورخانه بيرون آمدند. هر سه تاي ما با استاد روبوسي کرديم. سر صحبت باز شد. پرسش هايي که در ذهن داشتم با ايشان در ميان نهاديم. پرسيدم چرا برخي سازها مثل تنبور در اجراهاي شما نيست؟ آيا چون جنبه آييني دارد؟ استاد گفتند: بالاخره اين سازها سازهاي خاصي هستند و زمينه استفاده آنها در کارهاي من فراهم نبوده است. پرسيدم: استاد! چرا شاعراني مثل مولوي و شهريار در آثار شما کم رنگ است؟ استاد گفتند: مولوي و شهريار، فقط دنبال انتقال مفهوم بودند. براي شان انتخاب کلمه مهم نبود. البته شهريار هم روحياتي داشت که من از آن روحيات خوشم نمي آمد. گفتم: استاد! البته سعدي و حافظ بيشترين نقش را در آثار شما دارند. استاد گفتند: سعدي و حافظ، شعرشان تميز است. هم مفهوم براي شان مهم است هم کلمه اي که آن مفهوم را مي رساند. گفتم: البته در برنامه گلها شعر شهريار را خوانده ايد. استاد گفتند: يادم نيست. حتما کارگردان گفته من هم خواندم. حرف که به اين جا کشيد استاد از من پرسيد: چه مي خواني؟ گفتم: محصل هستم استاد! گفتند: در کجا درس مي خواني؟ در کدام موسسه يا آموزشگاه؟ ديدم يا بايد بگويم طلبه ام يا دروغ بگويم. در دلم بر سر سيد، غر زدم که چرا مرا واداشته تا لباس روحانيت را از تنم دربياورم. حدس مي زنم استاد از يقه ي پيراهنم پي برده بود من طلبه ام. تا گفتم طلبه ام سيد خواست به من کمک کرده باشد. فوراً گفت: اين از هاي خوب است. پيشکار استاد، پريد وسط که اگر آدم خوبي است نبايد طلبه مي شد. سيد و پيشکار مشغول بده بستان بودند که استاد با لحني محکم و محترم گفتند: نه آقاجان در هر قشري هم بد داريم هم خوب. حرف استاد، جو را آرام کرد. پيش از خداحافظي، کاست «بوي باران» را که تازه خريده بودم به دست استاد دادم. چشم استاد، برق انداخت. به به گويان، کاست را باز کردند و روي آن امضا کردند. تاريخ امضاي ايشان 1379/3/13 بود.


- به نقل از کانال البرزپژوهي https://t.me/alborzology 


 



 



 


آهنگ وفا در ساوجبلاغ




 


 


 



استاد علي‌اکبر دهخدا (متولد 1257 - درگذشت 7 اسفند 1334) اديب، لغت‌شناس، سياست‌مدار، شاعر، نويسنده و بنيان‌گذار لغت‌نامه دهخدا ‌است. در شکل گيري شخصيت، پرورش و تربيت استاد دهخدا، سه نفر نقش به سزايي داشتند: مادر وي، مرحوم آيت الله حاج شيخ هادي نجم آبادي فقيه نوانديش البرزي و مرحوم شيخ غلامحسين بروجردي. استاد دهخدا در اين باره مي نويسد: «ارادت پدر من به مرحوم شيخ هادي، به من به ارث رسيد. [من] از افکاري بکر او به قدر استعداد خود بهره ها بردم. و خلاصه اينکه مربي قلب و فؤاد، يعني وجدانيات من، آن مادر بي عديل، و معلم دانش هاي رسمي من، آن دانشمند متأله (مرحوم شيخ غلامحسين بروجردي)، و تقويت عقل من از مرحوم شيخ هادي ـ طاب ثراه ـ بود و کم و بيش هرچه دارم، از اين سه وجودِ استثنايي است. و براي کمتر کسي اين سه نعمت يک جا جمع شده است.» 


- به نقل از کانال البرزپژوهي https://t.me/alborzology


 


 



استاد محمدرضا شجريان از برجسته ترين چهره هاي موسيقي ايراني است. در روزهايي از سال 1377 که ساوجبلاغ به برکت بهار، رنگي تازه به خود گرفته بود؛ در سفر به يکي از روستاهاي جنوب اين شهرستان به نام حاجي آباد (حاجي شاه) تصميم گرفت که همنشيني با گلها و درختان را در اين دشت سبز تجربه کند. استاد شجريان پس از گذشت يکسال ـ در مهر 1378ـ به طور غير منتظره، پيشنهاد فرماندار وقت مبني بر برگزاري کنسرت موسيقي به نفع دانش آموزان مستمند ساوجبلاغي را پذيرفت. در اين کنسرت که پنج شب متوالي در شهر هشتگرد و با استقبال کم نظير علاقه مندان برگزار شد؛ استاد براي نخستين بار با فرزندش «همايون» آواز خواند. در سال 1379 اين کنسرت در کاستي به نام «آهنگ ‌وفا» منتشر شد. استاد شجريان در شب آخر کنسرت، در گفت و گويي کوتاه با يکي از خبرنگاران محلي گفت: «برگزاري اين کنسرت از خاطرات به ياد ماندني من است.»


- منبع: کتابشناسي ساوجبلاغ، نوشته حسين عسکري، نشر رهام انديشه، 1383، ص 24


- توضيح عکس فوق: استاد محمد رضا شجريان در باغش واقع در روستاي حاجي آباد ساوجبلاغ، عکس از همايون شجريان، 18 ارديبهشت 1396


_________________________________


 



بيتي از جناب حافظ به خط استاد محمد رضا شجريان که در 20 مرداد 1381 خطاب به برادرم علي عسگري (ادمين صفحه اينستاگرام نظرآباد را بايد ديد) مرقوم شده است. تنش به ناز طبيبان نيازمند مباد.


- به نقل از کانال البرزپژوهي https://t.me/alborzology


 


 


 


 


ايرانيان و يهوديان باستان نخستين مردمي بودند که در روشنگاه حکمت و خرد نبوي مرز ميان روشنايي و تاريکي تقابل ميان راستي و دروغ کشمکش و نبرد ميان نيکي و بدي را آفتابي و عريان و شفاف سازي کردند. اين مرزبندي و شفاف سازي تحولي بود بس عظيم بس مهم و بس سرنوشت ساز که در جهان باستان اتفاق مي افتاد. گذار از يک جامعه و جهان اسطوره اي و الوهيت هاي مشرکانه و حرکت به سوي انفتاح و افتتاح تاريخي نبوي و يکتاپرستانه در ميان ايرانيان و يهوديان عهد باستان تحولي بود با ابعاد هستي شناختي و معرفت شناختي و انسان شناختي و مدني و معنوي به غايت عظيم. به تعبير عارف و شاعر شهير خراساني ما حضرت مولوي:


حق فرستاد انبيا را با ورق


تا گزيد اين دانه ها را بر طبق 


پيش از اين ما امت واحد بُديم


کس ندانستي که ما نيک و بديم


قلب و نيکو در جهان بودي روان


شب همه شب بود و ما چون شبروان


تا برآمد آفتاب انبيا


گفت اي غش دور شو صافي بيا


اين برآمدن آفتاب نبوت و دور شدن غش الوهيت هاي مشرکانه عصر و عهد اساطيرالاولين و برآمدن خورشيد و طلوع آفتاب حکمت و خرد نبوي در ميان ايرانيان و عبريان عهد باستان تحولي بود بس عظيم و مه بانگي بود به غايت ُستُرگ با ابعاد هستي شناختي و معرفت شناختي و انسان شناختي و مدني و معنوي که در ايرانشهر جهاني عصر و عهد هخامنشي بمعني الاخص و خاورميانه نبوي شده بمعني الاعم اتفاق مي افتاد. البته و صد البته يک جامعه و جهان مطلق نيک يا مطلق بد، مطلق زيبا يا مطلق زشت، مطلق رحماني و يا مطلق شيطاني، در قاعده و قانون و قالب اين عالم درنمي گنجد. در سپهر انديشه مي توان چنين جامعه و جهاني را تخيل و تصور و طراحي کرد ليکن در مقام و ميدان عمل تحققش ناممکن و ناشدني. طراحان مدينه هاي فاضله و ضاله و جاهله هم تحققش را در «اوتوپيا(ΟΥ-ΤΟΠΙΑ) » يعني در لامکان مي جستند و مي يافتند نه في المکان که البته تناقض ديگري را دامن مي زدند. باري قاعده و قانون اين جهان علي الخصوص قاعده و قانون دنيا يعني جهان بشري شده قاعده و قانون علت ها و سبب ها و دليل و معلول ها و مدلول و راستي ها و کژي ها و زيبايي ها و زشتي ها و تقابل و کشمکش ميان اضداد است و انداد. به تعبير حضرت مولوي در مثنوي:


پس نهاني ها به ضد پيدا شود


چون که حق نيست ضد پنهان بود


جامعه و جهان بشري جامعه و جهان نسبت هاست. به نسبت و در نسبت مي بايد محکش زد و سنجيد و فهميد. موفق و ناموفق بودن و سعادتمند و شقاوتمنديشان رادر نسبت مي توان محک زد و فهميد. جامعه و جهان بشري ما همان دنياي برآمده و برساخته امکانات و ظرفيت ها و استعدادها و توانمايه هاي وجودي بشري ما از هر جنس و نوع و طور و قسم است. جانوران حيات وحش طبيعت دارند و آدميان دنيا. دنيايي که هم داد را در آن مي توان جاري کرد هم بيداد را هم مزرعه هاي سبز رفاه را در آن گسترد هم بيان و برهوت فقر را در آن گسترش داد هم طبل سعادت و نيکبختي را در آن مي توان کوبيد هم شقاوت و بدبختي را در آن تجربه کرد. هم از راستي راست کاران و درست کاران طريق درست زيستن و راست گفتن را در آن آموخت هم از کژي کژانديشيان و کژرفتاران و روان در آن آسيب ديد و زيان برد هم گناه و معصيت و مصيبت را در آن تجربه کرد هم حلاوت شرم و پاکي و پرهيزکاري را در آن چشيد و زيست. خلاصه سخن آنکه هم کشمکش و تقابل نيکي و نيکخواهان را با بدي و بدخواهان و بدکاران را در آوردگاه آن آزمود هم خدمت خادمان را هم خيانت خائنان را شاهد بود. چنين است جامعه و جهان بشري ما.


اتفاقاً هرجا و هرگاه شرايط را نامتعارف تر و اوضاع را دشوار و خطر خيزتر و جامعه ها را در معرض مخاطرات سهمگين تر و در آوردگاه دست و پنجه فشردن با معضلات سنگين تر و در کوره پيچ هاي صعب العبورتر يافته ايم خروج و بر صحنه آمدن و تقابل و کشمکش نيروهاي متعارض از هر جنس و نوع و قسم نهفته و نهان در لايه هاي و زيرلايه هاي درون جامعه ها را فراگيرتر و جدي تر و شفاف تر و آفتابي تر و آشکارتر و پر قوّت تر هم شاهد بوده ايم هم آزموده ايم هم از سر گذرانده ايم. مادام که پاي آزمون و کارزاري در ميان نيست. تا آن هنگام که اوضاع عادي و ايام بر وفق مراد است همه چيز مساعد موافق طبع و به مصلحت و به منفعت است در حرف و قول مدعيان اخلاق و ايمان و عمل نيک و نيکخواه مردمان بسيارند؛ وقتي شرايط نامتعارف مي شود و اوضاع خطرخيز و مخاطره انگيز و به آوردگاه آزمون فراخوانده مي شويم اينجاست که هر کسي و هر جامعه اي اصالت هنر و همت و قوّت حکمت و خرد و اخلاق و ايمان و معنويت خود را در ميدان عمل مي تواند به منصه ظهور و به تماشا بگذارد. اتفاقاً در چنين برهه ها و بحران ها و موقعيت هاي دشوار و خطر است که جنود شرّ و شيطان هم خروج کرده و کارزار فراخوانده مي شوند. کار نيک هميشه شر برانگير بوده است. قرآن را ببينيد: «وَ كَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ؛ و همچنين براى هر پيامبرى دشمنانى از شياطين انس و جن قرار داديم» (آيه 112 سوره انعام).


ويروس کرونا نه آغازين و نه فرجامين ويروس مسري و مهلکيست که با آن دست و مي فشاريم و دست و پنجه خواهيم فشرد. شواهد و قرائن فراوان به ما مي گويند و ما را متقاعد مي کنند؛ جامعه هايي که در آوردگاه هاي آزمون تاريخ از هر جنس و نوع و قسم، در ميانه ميدان مانده اند و با خطرها و مخاطرات سنگين و سهمگين دست و پنجه فشرده اند هم آزموده تر و قوي تر و ايمن تر به حيات خود ادامه داده اند هم شکوفان تر و عزتمندانه زيسته و سروري کرده اند. يک جامعه و جهان تهي از تموج و تحرک و تغير و تحول بدون حس همبستگي اجتماعي و حکمت و خرد و دليري رويارويي با مخاطرات بدون اخلاق و ايمان و اميد به نيک زيستن و نيکخواه آدميان بدون بدون کشمکش و دست و پنجه فشردن با نيروهاي شر و شيطان؛ سرد و بي روح و مرده و ملال آور و قبرستاني بيش نيست. و چه تغير و تحولي انسان سازتر و سرنوشت ساز تر از تحول و تغيّر از درون.


دانشگاه تهران: 14/12/1398 هجري خورشيدي


 


 


 



عکس فوق، خانه دکتر محمد مصدق در تهران است که توسط عوامل ميداني کودتاي آمريکايي - انگليسي 28 مرداد 1332 به اين حال و روز افتاد. خانه اي که دکتر مصدق به جهت حفظ جانش از آن گريخت اما جانماز همسرش زهرا خانم دختر امام جمعه تهران در روزگار قاجار، در آنجا سوخت. در عکس فوق، شعارهاي زنده باد شاه و مرگ بر مصدق بر ديوارهاي خانه نخست وزير ديده مي شود. بعدها در دوره تبعيد، مصدق درب اين خانه را به روستاي احمدآباد از توابع شهرستان نظرآباد واقع در استان البرز انتقال داد؛ نمي دانم چرا؟ اما چه تاريخي بر اين دروازه گذشته؟ سفيران آمريکا و انگليس و فرستاده هاي ويژه اي چون اورل هريمن براي تشويق مصدق بر تعديل مواضع خود از آن عبور کرده اند. روز ديگر رجاله ها با فرياد مرگ بر مصدق بر آن کوفته اند؛ در همان زمان، جيپي به سرنشيني شعبان بي مخ اين دروازه را درهم کوبيده، در حالي که مصدق از ديوار پشتي مي گريخته است. فرورفتگي قسمت تحتاني اين دروازه نيز احتمالاً يادگار آن برخورد است.


حسين عسکري - 14 اسفند 1398


- به نقل از کانال البرزپژوهي https://t.me/alborzology





بازخواني خاطرات يک خبرنگار خارجي از خانه دکتر مصدق





 





حسين عسکري، بيداري دشت کهن، تهران: انتشارات سوره مهر، 1397، 424 صفحه 


اين کتاب، نخستين اثر درباره انقلاب اسلامي در منطقه تاريخي و فرهنگي ساوجبلاغ شامل شهرستان‌هاي ساوجبلاغ و نظرآباد واقع در غرب استان البرز است. به جهت ارايه تصويري جامع از روند مبارزات انقلابي در منطقه ساوجبلاغ، سير اين فعاليت‌هاي مذهبي و سياسي از روزگار قاجار پي گرفته شده و در ادامه براساس اسناد برجاي ‌مانده، تصويري مستند از وضعيت اقتصادي و اجتماعي اين منطقه در دوره‌ حکومت پهلوي ترسيم شده است.


دانلود کتاب بيداري دشت کهن


_____________________


همه نوجواني اين ناچيز با حسين عسکري گره خورده است. فرزند پنجم مش رستم علي. دوستيِ بيش از سي سال و حالا ديگر به تعبير حضرت امام هشتم ـ عليه السلام ـ نزديک است که خويشاوندي باشد. بايد براي نوشتن درباره اين دوستي به مجالي به وسعت سي سال دست يافت که هزار افسوس در دنياي مجنون سرعت، نه من فرصت نوشتن دارم نه تو فرصت خواندن. تنها گفتني مهم در اين مجال اندک همين که من نوشتن و خواندن را مديون دوستي با حسينم. آغار آن، عضويت در کميته انديشه در انجمن دانش آموزي مدرسه راهنمايي آيت الله مشکيني شهر نظرآباد است و تداوم آن تا اين لحظه که قرار است برايتان نقدي بر تازه ترين کتاب ارجمندشان «بيداري دشت کهن» بنويسم. براي نخستين نشست نقد کتاب «ماه و نگاه» که در کتابخانه الهادي ـ عليه السلام ـ هشتگرد ساوجبلاغ در هفت دي ماه 1398 برگزار شد به امر دوستانم آقايان حسين عسکري ـ نويسنده بيداري دشت کهن ـ و داوود اسدي ـ مدير اداره کتابخانه هاي عمومي شهرستان ساوجبلاغ ـ نقدي را فراهم آوردم که بخش هايي از آن را در قالب سخنراني به حاضران نازنين آن آيين پيش کش کردم و اينک مکتوب کامل آن در برابر چشمان شما.


دانلود متن کامل نقد فوق


 



 


 



 




 


 


تعليقات فقيه البرزي بر کتاب المکاسب منتشر شد


  


  يکشنبه 11 اسفند 1398 / 09:17


  دسته‌ بندي: البرز


  کد خبر: 98121108202


  خبرنگار: 50022


ايسنا / البرز: تعليقات آيت الله شيخ محمد باقر نجم آبادي از مجتهدان البرزي دوره قاجار بر کتاب المکاسب در 696 صفحه در شهر قم منتشر شد. دکتر حسين عسکري نويسنده و البرزپژوه در اين باره در يادداشتي براي ايسنا نوشت: «اين کتاب به کوشش موسسه آيت الله بروجردي و با حمايت و پيگيري دکتر محمدعلي نجم آبادي در شمارگان هزار نسخه چاپ شده است. نسخه دست نويس اين کتاب پيش از اين در سازمان اسناد و کتابخانه ملي جمهوري اسلامي ايران نگهداري مي شد. کتاب المکاسب نوشته فقيه نامدار شيعه مرحوم شيخ مرتضي انصاري از مهم‌ترين منابع فقه استدلالي شيعه در باب معاملات و همچنين از زمان نگارش تا کنون، متن درسي حوزه هاي علميه است. در سنت حوزوي، شرح و تعليق بر اين کتاب از نشانه هاي دانش بالاي فقهي حتي قوه اجتهاد است.


آيت الله شيخ محمد باقر نجم آبادي (متولد 1227 - درگذشت 1307 شمسي) که ريشه در روستاي نجم آباد از توابع شهرستان نظرآباد واقع در استان البرز دارد، دانش آموخته حوزه علميه نجف اشرف و از شاگردان حاج ميرزا حبيب الله رشتي و ملاعلي نهاوندي است که پس از مرگ برادرش آيت الله حاج شيخ هادي نجم آبادي، رياست خاندان علمي و فرهنگي نجم آبادي را عهده دار شد. در اخلاق و عرفان، از شاگردان خاص ملا حسينقلي همداني بود. سيد محسن امين عاملي نويسنده کتاب اعيان الشيعه از جمله شاگردان او و آيت الله سيد شهاب الدين مرعشي نجفي از او اجازه روايت دارد. نام ديگر آثار چاپ شده و دست نويس برجاي مانده از آيت الله شيخ محمد باقر نجم آبادي به اين شرح است: رساله في المشتق (چاپ سال 1383)، آداب نماز شب، صلوه، کتاب الطهاره، اعمال مدينه طيبه، تعقيبات نماز، رساله في کيفيه تطهير المياه، فقه (رساله هاي فقهي) و رساله دست نويس تقريرات الفقهيّه به زبان عربي که در کتابخانه مجلس شوراي اسلامي نگهداري مي شود. آرامگاه شيخ محمد باقر نجم آبادي و برادرش شيخ هادي در يکي از محلّه هاي قديمي جنوب شهر تهران واقع است. شيخ محمدباقر مدتي در محلّه حسن آباد شهر تهران به فعاليت هاي ثبت اسناد رسمي مشغول بود. در سال 1390 سيزده جلد از دفاتر ثبت محضري او در وب سايت «دنياي ن در عصر قاجار» به مديريت دکتر افسانه نجم آبادي منتشر شده است. قهرمان ميرزا سالور مشهور به عين السلطنه از رجال دوره قاجار که شيخ محمدباقر را از نزديک مي شناخت، وي را «از آقايان خوب طهران و محلّ توجه خَلق از حيث قدس و تقوي و نماز جماعت» معرفي کرده است.


گفتني است در سال هاي اخير با حمايت و پيگيري دکتر محمدعلي نجم آبادي که از پزشکان شناخته شده کشور است، بخشي از آثار مکتوب خاندان علمي نجم آبادي شامل کتاب هاي آيت الله حاج شيخ هادي نجم آبادي، آيت الله حاج آقا محمد نجم آبادي، آيت الله آقا حسين نجم آبادي، آيت الله شيخ محمدباقر نجم آبادي، شيخ مهدي نجم آبادي و آيت الله حاج ميرزا ابوالفضل نجم آبادي منتشر شده است.





يادداشت فوق در وب سايت خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)






آيت الله شيخ محمد باقر نجم آبادي (متولد 1227 - درگذشت 1307ش)




 


 



 


از احمدآباد تا کرونا


امروز از طريق رسانه ها مطلع شدم دکتر اسماعيل يزدي (متولد 1310ش) پدر دندان پزشکي نوين ايران بر اثر ويروس کرونا درگذشته است. دکتر يزدي که عضو شوراي واژه گزيني فرهنگستان زبان و ادب فارسي و از برجسته‌ترين جراحان فک در خاورميانه بود، دو بار در سال هاي جواني و در شرايط امنيتي براي معاينه دکتر محمد مصدق به روستاي احمدآباد از توابع شهرستان نظرآباد واقع در استان البرز آمده بود  . در تابستان 1385روايت خواندني ايشان از اين ديدارها را در مجله حافظ که به کوشش دکتر سيد حسن امين منتشر مي شد، خواندم. دکتر يزدي در آبان 1345 به احمدآباد آمده بود يعني نزديک چهار ماه پيش از مرگ مصدق. در آن روزها، آبسه اي در دهان، به شدت نخست وزير تبعيدي را اذيت مي کرد. دکتر يزدي سرطان سقف دهان مصدق را تشخيص داد. مدتي بعد، مصدق به جهت اين درد در تهران مورد راديوتراپي قرار گرفت اما فايده اي نداشت. دکتر يزدي بر اين باور بود اگر مصدق را راديوتراپي نمي کردند، شايد دو سه سالي بيشتر عمر مي کرد. اين پزشک متعهد همچنين در سال هاي جنگ تحميلي عراق عليه ايران، داوطلبانه رزمندگان را درمان مي کرد. روحش شاد.


حسين عسکري - 23 اسفند 1398


- به نقل از کانال البرزپژوهي https://t.me/alborzology


 


 




ساوجبلاغ سرزميني کهن در استان تازه تاسيس البرز است. پيشينه يافته هاي باستان شناختي در آن به هزاره هفتم پيش از ميلاد مسيح مي‌رسد. مهد خاندان‌هاي علمي و فرهنگي بزرگي همانند برغاني، شهيدي، صالحي، فشندي، ميرخاني و. است. فهرست مشاهير آن در طول تاريخ که از شهرت ملي و بين المللي برخوردارند، به دويست تن هم مي رسد. قطب کشاورزي، صنعت و گردشگري استان البرز است. اما مدتي مظلوم شده؛ از باب مثال همين امروز در هياهوي ويروس منحوس کرونا، فرمانداري نو، بي سر و صدا و بدون م با بزرگان، از شهر بهبهان از توابع استان خوزستان وارد سرزمين چشمه هاي سرد در استان البرز شد! هم‌استاني استاندار محترم البرز که گمان کنم همين ويژگي اصلي او را به اين منصب فاني رسانده است! نکاتي چند در اين باره قابل توجه است: 1. در اين ساوجبلاغ که نامش در کتاب نزهت القلوب نوشته حمدالله مستوفي قزويني آمده و از نگارش آن هشتصد سال هم مي گذرد، يک مدير ساوجبلاغي پيدا نمي شود که سکاندار فرمانداري شود؛ مگر قحط الرجال است؟ 2.استاندار محترم چه مزيت و ويژگي‌هايي در کارنامه رفيق و هم استاني اش ديده که او را شايسته فرمانداري ساوجبلاغ مي‌داند؟ 3. چرا در روند انتخاب فرماندار جديد با بزرگان و نخبگان شهرستان مي نشده است؟ آيا مقبوليت نماينده دولت در يک شهرستان مهم نيست؟ مگر با يک حکم انتصاب و صرفاً با استفاده از اقتدار مي‌توان سرمايه اجتماعي (مقبوليت) را براي فردي به ارمغان آورد؟ 4. مگر ساوجبلاغ کارگاه آزمون و خطا است؟ چرا بايد چرخ را دگرباره اختراع کرد؟ موارد پيش گفته و ديگر دغدغه هاي ناگفته، اقتضا مي کند که استاندار محترم البرز، دوستش را سرپرست مرحله گذار به معرفي فرمانداري بومي، مردمي، کارآمد و پاک دست به حساب آورد. تصميمي کارشناسانه که محبوبيت ايشان را هم در پي دارد.


 


_____________________________________


 



جمله اولي را در 10 تير 1378 از لسان مبارک و حکيمانه استاد دکتر حکمت اله ملاصالحي شنيدم. ايشان دانش آموخته دانشگاه آتن و استاد دانشگاه تهران است. جمله دوم را در 12 آبان 1378 از لسان مبارک و عالمانه استاد دکتر يوسف مجيدزاده شنيدم. ايشان دانش آموخته موسسه شرق شناسي دانشگاه شيکاگو و استاد بازنشسته دانشگاه تهران است.   اين دو جمله، خوش نقشي و دل نشيني را از خط استاد امير اصغري به دست آورده و در صفحه آغازين کتابشناسي ساوجبلاغ (1383) چاپ شده است. همچنان ارادتمند سرزمين چشمه هاي سرد و اين سه تن هستم.


حسين عسکري - 21 اسفند 1398


- به نقل از کانال البرزپژوهي https://t.me/alborzology


دانلود کتابشناسي ساوجبلاغ


 


 




 



 


پديده اي به نام اهل توقف در روستاي ايستاي طالقان


دکتر رضا غلامي (عضو هيئت علمي مرکز پژوهش هاي علوم انساني اسلامي صدرا) در مقاله اي علمي - پژوهشي با عنوان «بررسي رويکردهاي پنج گانه در مواجهه با علم» که در شماره يازدهم فصلنامه تحقيقات بنيادين علوم انساني (تابستان 1397) منتشر شده، به اهل توقف طالقان اشاره کرده است. منبع ايشان، کتاب روستاي ايستا نوشته حسين عسکري است.


اين مقاله از دو بخش عمده تشکيل شده است: بخش اول، تبيين چهار رويکرد موجود درباره علم در ميان مسلمانان و شعب گوناگون هر يک از رويکردهاي مزبور به همراه با نقد مختصر هر يک از آنها؛ و بخش دوم، تبيين رويکرد پنجم به مثابه رويکرد مختار در قالب چهار اصل عمده. در بخش پاياني اين مقاله با طرح چندين پرسش فلسفه علمي و پاسخ به آنها، پايداري رويکرد پنجم که رويکرد مختار است ارزيابي شده است. مغز رويکرد پنجم اين است که اولاً قلمرو دين مقتضي شکلگيري علوم انسانيِ اسلامي است، لکن مقتضي شکلگيري علوم طبيعي، فني و پزشکي اسلامي نيست؛ ثانياً در علوم انساني اسلامي، قرار بر جذب دانش و روششناسي هاي تجربي نيست، بلکه بر اساس منطقهبندي جديدي که در ساحت علم بالمعني الاعم صورت مي‌گيرد، هر يک از منابع و روششناسي هاي علمي بر حسب قابليت و کارکردي که دارد به‌تنهايي و يا شراکتي در يک يا چند منطقه مشخص از مناطق مزبور قرار مي‌گيرد. مهمترين ثمره اين طبقهبندي، ارتقاي کارآمدي علوم انسانيِ اسلامي در شناخت و حل مسائل اساسي بشر و نزديک کردن معرفت انسان بهيقين است؛ ثالثاً علوم طبيعي، فني و پزشکي، اسلامي و غيراسلامي ندارند، ليکن در صورت عدم تعارض با زيرساخت‌هاي فکري اسلام، مورد تأييد اسلام‌اند و عملاً نيز مشروعيت مي‌يابند؛ رابعاً بشر در زندگي دنيوي داراي نيازها و پاسخهاي مشترک است و اسلام دستاوردهاي بشري در حوزه علم و فناوري را مگر در مواردي که با هدف پليد به دست آمده باشد، قبول دارد؛ خامساً اراده انسان در شکلگيري علم گرچه انکارناپذير است، اما تفاوت اراده به نسبي کردن خوبي و بدي در حوزه علم نميانجامد؛ سادساً اسلام جبر تاريخي را قبول ندارد و انسانها را در تغيير شرايط محيطي مسئول ميانگارد؛ لذا در اسلام چيزي به نام توقف و س در برابر شرايط به نام حوالت تاريخي و غيره وجود ندارد و قائلان به اين ديدگاه، خواسته يا نخواسته به سکولاريسم تن داده‌اند.


کليدواژگان: معرفت، عقل برهاني، عقل جزئي، علم تجربي، روش شناسي، سکولاريسم، علم ديني، فناوري و پيشرفت.


دانلود مقاله فوق


 وبلاگ روستاي ايستاي طالقان


 


 




 


بنام خداوند جان و خرد


کزين برتر انديشه برنگذرد


زمان پيوسته است و کهنه و نو نمي شود و کهنه و نو نمي پذيرد. جان که نو شد جهان، نو مي شود. جان را که نو کنيم جهان نو مي شود. جان را به زيور و زيبايي حال هاي خوش بياراييم و با حال هاي خوش عيد کنيم. و چه عيدي و آييني و رسمي خوش و نيکو تر از جان خوش و حال خوش داشتن و به خويشان و دوستان و ديگران عيدانه دادن. سال 1399 هجري خورشيدي بر کام ميراثبانان آيين هاي خجسته و خوش نوروزي گوارا و شيرين باد! درود و رحمت خدا بر انسان هاي فداکار و نيکخواه و نيکخو که در شرايطي سخت و سهمگين و نامتعارف و خطرخيز سالي که با شيوع ويروس مهلک کرونا پايان گرفت؛ گام در آوردگاه آزموني بزرگ و نبردي ستُرگ نهادند و در صيانت از بهبود حال و جان بيماراني که با مرگ دست و پنجه مي فشردند؛ جان باختند و به شهادت رسيدند و اينک در ميان ما نيستند. درود و رحمت خدا بر همه جانباختگان و شهيدان جامعه شريف و فداکار پزشکان و پرستاران ميهن و همه انسان هاي نيکخواه و نيکخو و نيک انديش و نيک کرداري که شانه به شانه سربازان و سنگربانان سلامت انسان ها، جان خود را ايثار صيانت از سلامت و جان بيماران خود کردند.


حکمت اله ملاصالحي، دانشگاه تهران: 1/1/1399 هجري خورشيدي








 


تکاپوي علماي شيعه براي مقابله با بيماري‌هاي مسري و «وقف درماني»


28 اسفند 1398،‏ 12:25 - کد خبر 4881767


حسين عسکري مي‌گويد که بيمارستان وزيري در سال‌هاي شيوع وبا با تلاش شيخ هادي نجم آبادي ساخته شد. اين بيمارستان نماد تکاپوي علماي شيعه براي مقابله با بيماري‌هاي مسري و «وقف درماني» است. به گزارش محمد آسياباني خبرنگار خبرگزاري مهر، شيوع کرونا در کشور، باعث مشکلات اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي بسياري شد که ضرورت مراجعه به تاريخ و تجربيات تاريخي براي اصلاح اين مشکلات پيش آمد. خبرگزاري مهر به همين دليل به انتشار چند گزارش اقدام کرد که مي‌توانيد اين گزارش‌ها را از نشاني‌هاي زير بخوانيد:


سيماي بزرگان در سال‌هاي شيوع وبا و تيفوس


بدخواه هم‌نوعان نباشيد تا عمرتان طولاني شود


وبا تا کرونا: از حمام عمومي تا دستکش‌هاي رها شده


اما در گزارش «سيماي بزرگان در سال‌هاي شيوع وبا و تيفوس»، درباره سلوک عملي برخي بزرگان از جمله شيخ هادي نجم آبادي، از علماي مشهور دوره ناصري و مظفري صحبت به ميان آمد. شيخ هادي که از آزادي خواهان بود و به معلم مشروطه شهرت دارد در سال‌هاي شيوع ويروس وبا بيمارستاني نيز در تهران ساخت که متاسفانه اين بيمارستان تاريخي هم‌اکنون بسته شده است. شيخ هادي از اصحاب سيد جمال الدين اسدآبادي بود و از نخستين علماي معاصر که ضرورت توجه به کرامت انسان را گوشزد کرد. در هنگامه شيوع يک ويروس مهلک ديگر در کشور، بر آن شديم تا يک تجربه تاريخي براي مقابله با ويروس‌هاي همه گير را بازخواني کنيم و ضمن آن ياد و خاطره شيخ هادي را زنده نگه داريم. به همين دليل درباره چگونگي و چرايي ساخت بيمارستان وزيري با حسين عسکري، تاريخ نگار، گفت‌وگو کرديم. عسکري متولد 1353 در شهر نظرآباد کرج است و مدرک دکتري مديريت راهبردي دانش دارد. او مدرس دانشگاه، عضو هيات موسس موسسه رخسار قرآن و موسسه فرهنگي و هنري شميم جوان البرز و نويسنده حدود صد مدخل در دايره المعارف تشيع است. عسگري نويسنده هفت عنوان کتاب است با عناوين «کتابشناسي ساوجبلاغ»، «نقد دل»، «بيداري دشت کهن»، «علماي مجاهد استان البرز»، «دشتي به وسعت تاريخ»، «کهن دشت» و «روستاي ايستا». او همچنين کتاب «روستازادگان دانشمند» را نيز در دست انتشار دارد که معرفي 82 نفر از بزرگان و نام آوران روستاي نجم آباد است. عسکري يکي از معدود پژوهشگراني است که به صورت تخصصي بر انديشه شيخ هادي نجم آبادي کار کرده است.


عسکري درباره فعاليت‌هاي شيخ هادي به نفع مردم در سال‌هاي شيوع وبا گفت: آيت الله حاج شيخ هادي نجم آبادي قرآن پژوه و فقيه نوانديش دوره قاجار، پس از وقوع بيماري مهلک و مسري وبا در تابستان 1271شمسي پيگيري کرد تا از ثلث دارايي ميرزا عيسي تفرشي معروف به وزيري که جانشين حکومت تهران بود، بيمارستاني مردمي در جنوب شهر تهران ساخته شود. وي افزود: ميرزا عيسي وزير وقتي گرفتار بيماري وبا بود و به همين دليل نيز از شيخ هادي درخواست کرد که اين بيمارستان را بسازد. برخي منابع بر اين نظرند که شيخ ايده تاسيس اين بيمارستان را به ذهن ميرزا عيسي انداخت. به نوشته عبدالله مستوفي دولتمرد دوره قاجار و پهلوي اول، در آن سال‌ها در شهر تهران، مرگ و مير بيماري وبا در يکي دو هفته اول به روزي 300 نفر هم رسيده بود. عسکري اضافه کرد: همچنين گرترود بل از همکاران وزير مختار بريتانيا در ايران، از وباي مورد اشاره با عنوان سايه مرگ ياد کرده و نوشته که در بعضي مراکز شهر تهران يک سوم اهالي از بين رفته بودند. ميرزا عيسي وزير و استاد ميرزا محمد رضا کلهر (خوشنويس نامي) و بسياري از مردم و نخبگان علمي و فرهنگي آن روزگار، از قربانيان آن اپيدمي وحشتناک بودند. اين مورخ درباره تاريخ ساخت اين بيمارستان نيز گفت: ساخت اين بيمارستان که بيشتر به وزيري و کمتر به نجم آبادي معروف است، در سال 1277 آغاز شد و در سال 1279 به پايان رسيد. در آن زمان بيمارستان شامل چند اتاق بود که گنجايش 10تختخواب را داشت و به دو قسمت طبي و جراحي تقسيم مي‌شد. قسمت جراحي آن زير نظر پزشکي آلماني به نام ولف اداره مي‌شد. نخستين عمل جراحي اين بيمارستان، جراحي آپانديس بود که توسط ولف و با حضور آيت الله نجم آبادي در اتاق عمل انجام شد. مي‌گويند شيخ هادي پس از اين جراحي موفق، دو رکعت نماز شکر در بيمارستان به جاي آورد.


نويسنده کتاب «دشتي به وسعت تاريخ» درباره نگاه ويژه شيخ هادي نجم آبادي به ساخت بيمارستان و مدرسه، اضافه کرد: شيخ هادي که در سال‌هاي تاسيس اين بيمارستان در سنين پيري بود، خود و فرزندانش همانند يک کارگر شب و روز براي ساخت آن تلاش مي‌کردند. شيخ هادي در روزگار قاجار، از مدرسه و بيمارستان به عنوان کارخانه‌هاي آدم سازي ياد مي‌کرد.  وي همچنين به تعيين موقوفاتي براي اداره بيمارستان وزيري توسط شيخ هادي اشاره کرد و گفت: آيت الله نجم آبادي براي اداره اين بيمارستان موقوفاتي در شهر تهران و همچنين نزديکي اشتهارد از توابع استان البرز ايجاد کرد که به صحت آباد معروف است. متاسفانه دو سال پس از آغاز فعاليت بيمارستان، شيخ هادي بر اثر کهولت سن درگذشت اما توليت بيمارستان در خاندان نجم آبادي که ريشه در شهرستان نظرآباد از توابع استان البرز دارند، ادامه پيدا کرد. عسکري در پايان گفت: تاسف بيشتر اينکه از سال 1374 به دلايل نامعلوم حتي درمانگاه اين بيمارستان قديمي هم تعطيل شد. پيشنهاد مي‌کنم که با حمايت و همکاري وزارتخانه‌هاي بهداشت و ميراث فرهنگي، اين اثر ارزشمند تاريخي که نماد «وقف درماني» در ايران و نمونه‌اي از تکاپوهاي عقلاني و انساني علماي شيعه به هنگام بروز اتفاقات سخت و ناگوار همانند بيماري‌هاي مسري است، به شکل مناسبي حفظ و نگهداري شود.


- عکس بيمارستان وزيري از: فرزانه ابراهيم زاده





گفت و گوي فوق در وب سايت خبرگزاري مهر


 



گفت و گوي فوق در وب سايت خبرگزاري تسنيم




 


 




شادروان استاد رضا سحبان (1323 - 1356ش) معلم، شاعر و موسيقدان روشندل معاصر است. او فرزند مرحوم مصطفي سحبان و از نوادگان ميرزا عبدالکريم نجم آبادي ساوجبلاغي (دارنده درجه اول خدمتگزاري در حکومت فتحعلي شاه قاجار) به شمار مي رود. دو مجموعه شعر «چکيده احساس» و «شراره هاي دل» از او برجاي مانده که به ترتيب در سال هاي 1348 و 1352ش چاپ شده است. به هنگام نگارش کتاب «روستازادگان دانشمند»، در وب سايت سازمان اسناد و کتابخانه ملّي جمهوري اسلامي ايران، سندي 6 برگي با شناسه 264/72851 متعلق به سال 1348ش ديدم که درباره اجراي مراحل ثبت، سانسور و چاپ کتاب «چکيده احساس» است. اين سند نمونه اي از سانسور کتاب و مطبوعات به وسيله اداره کل نگارش وزارت فرهنگ و هنر در دوره حکومت پهلوي است. جناب آقاي عطاالله سحبان برادر شادروان رضا سحبان پس از گذشت پنجاه سال، در نامه فوق، اين شعر سانسور شده را در معرض ديد مخاطبان گرامي کانال البرزپژوهي قرار داده است. از همت بلند و جستجوگري ايشان صميمانه سپاسگزارم.


حسين عسکري - 27  اسفند 1398


- به نقل از کانال البرزپژوهي https://t.me/alborzology




 


شادروان رضا سحبان


 



بيشتر درباره شادروان رضا سحبان


 


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

آموزش | مشاوره | توسعه | دیجیتال | مارکتینگ دکتر ناصر تقوی گروه اقتصاد دانان استان اصفهان بهترین خرید باغ ویلا در شهریار شباهنگ کاروفناوری کلاس هشتم بانه کالا دانستنی های غذا مشاور املاک خزر شاندرمن